نیاز نامه ما عرض سجده عنوانیست
زخامه آنچه برون ریخت نقش پیشانیست
درین جریده بتسخیر وحشیان خیال
صریر خامه نفس سوزی پریخوانیست
سروش انجمن عشق این ندا دارد
که هر چه میشنوی نغمه تو میدانیست
چه جلوه ها که ازین انجمن نمیگذرد
تو فال آینه زن گر دماغ حیرانیست
مجاز پرده ناموسی حقیقت تست
بهوش باش که زیر لباس عریانیست
دمیده ایم چو صبح از طبیعت وحشت
غبار ما همه آثار دامن افشانیست
عدم توهم هستی است هر چه باداباد
رسیده ایم بآبادی ئی که ویرانیست
به پیچ و تاب نفس دل مبند فارغ باش
که این غبار طپش کاکل پریشانیست
غرور شیوه اهل ادب نمی باشد
سریکه موج گهر میکشد گریبانیست
قماش فهم نداریم ورنه خوبان را
اتوی پیرهن ناز چین پیشانیست
بجز رومد تلاطم سبب مخواه و مپرس
محیط سودن کفهای ناپشیمانیست
غبار مهلت هستی کسی چه بشگافد
زخاک میشنویم اینکه باد زندانیست
مکن تهیه آرایش دگر (بیدل)
چراغ محفل تسلیم چشم قربانیست