هر چه از مدت هست و بوداست
دیرها پیش خرام زود است
نفیت اثبات حقیقت دارد
خاک گشتن همه جا موجود است
اگر از بندگی آگاه شوی
هر طرف سجده کنی معبود است
چشم شبنم همه اشک است اینجا
بوی این گلشن عبرت دود است
رنگ این باغ شکستی دارد
برگ گل دامن چین آلود است
خودفروشی اگرت مطلب نیست
بشکست آینه دادن جود است
بی تکلف بهوس باید سوخت
چوب تعلیم محبت عود است
سرخط حسن که دارد امرز
لوح آئینه بهار اندود است
آنکه آنسوی جهاتش خوانی
تا تو محو جهتی محدود است
(بیدل) از ظاهر و مظهر بگذر
جلوه تا آینه نامشهود است