همت زگیر و دار جهان رم کمین خوشست
آرایش بلندی دامن بچین خوشست
اصل ازحیا فروغ تعین نمی خرد
گل گو ببال ریشه همان با زمین خوشست
صد رنگ جان کنیست طلبکار نام را
گر وارسند کندن کوه از نگین خوشست
آتش بحکم حرص نفس کاه شمع نیسپ
افسون موم باهوس انگبین خوشست
زنقش کارخانه آثار خوب و زشت
جز وهم غیر هر چه شود دلنشین خوشست
خواهی بدیده قدکش و خواهی بدل نشین
سرو تو مصرعیست که در هر زمین خوشست
در عرض دستگاه نکو شد دماغ جود
دست رسا بکوتهی آستین خوشست
پستی گزین وبال رعونت نمیکشد
ای محرم حیا کف پا از جبین خوشست
پا در رکاب فکر اقامت چه میکنی
زانخانه ئی که میروی از خویش زین خوشست
پرواز اگر بعالم انست دلیل نیست
زین رند بال و پر قفس آهنین خوشست
با شمع گفتم از چه سرت میدهی بباد
گفت آن سری که سجده ندارد چنین خوشست
(بیدل) بطبع سبحه هجوم فروتنی است
رسم ادب در آینه داران دین خوشست