بیمغزی و داری بمن سوخته جان بحث
ای پنبه مکن هرزه بآتش نفسان بحث
از یک نفس است اینهمه شور من و مایت
بریک رگ گردن چقدر چیده دکان بحث
با چرخ دلیری بود اسباب ندامت
ای دیده و ران صرفه ندارد بدخان بحث
در ترک تامل الم شور و شری نیست
بلبل ننماید بچمن فصل خزان بحث
از مدرسه دم نازده بگریز وگرنه
برخاست رگ گردن و آمد بمیان بحث
در نسخه مرگ است گر انصاف توان یافت
تا علم فنا نیست همان بحث و همان بحث
از عاجزی من جگر خصم کباب است
با آب کند آتش سوزنده چسان بحث
زیر و بم این انجمن آفات خروشست
هر دم زدن اینجا دم تیغست و فسان بحث
با سنگ جنون میکند انداز شرارم
عمریست که دارد بنگه خواب گران بحث
در معرکه هوش که خون باد بساطش
تا رنگ نگردید نگرداند عنان بحث
گر درس خموشی سبق حال تو باشد
(بیدل) نرسد بر تو زابنای زمان بحث