" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٧٢: شبکه حسنش بر عرق پیچید سامان قدح

شبکه حسنش بر عرق پیچید سامان قدح
ناز مستی بود گلباز چراغان قدح
محو آن کیفیتیم از ما بغفلت نگذری
عالم آبی است سیر چشم گریان قدح
هر کجا دریاد چشمت گریه ئی سر میکنیم
میدریم از هر نم اشکی گریبان قدح
در خراباتیکه مستان ظرف همت چیده اند
نه فلک یک شیشه است از طاق نسیان قدح
فرصت اینجا گردش چشمی و از خود رفتنیست
اینقدر هستی نمی ارزد بدوران قدح
بوی رنگی برده ئی گرد سرش کردانده گیر
باده ات یک پرزدن وار است مهمان قدح
مشرب انصاف ما خجلت کش خمیازه نیست
لب نمی آید بهم از شکر احسان قدح
چشم اگر بی نم شد امید گداز دل قویست
شیشه دارد گردنی در رهن تاوان قدح
گر دل از تنگی براید لاف آزادی بجاست
ناز مشرب نیست جز بر دست و دامان قدح
میکشان پر بی نوایند از بضاعت ها مپرس
میکند وام عرق از شیشه عریان قدح
استعارات خیالی چند بر هم بسته ایم
عمرها شد میپرد عنقا بمژگان قدح
فرصت مفت است (بیدل) چند غافل زیستن
چشمکی دارد هوای نرگسستان قدح