" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩٠: آنجا که طلب محو توکل شده باشد

آنجا که طلب محو توکل شده باشد
پیداست چراغان هوس گل شده باشد
این جاه و حشم مایه اقبال طرب نیست
دردسر گل گشته تجمل شده باشد
گر نخل هوس سرکش انداز ترقیست
در ریشه توفیق تنزل شده باشد
مغرور مشو خواجه بسامان کسافت
بر پشت خران مو چقدر جل شده باشد
آسان شمر از ورطه تشویش گذشتن
گر زیر قدم آبله ئی پل شده باشد
ساز طرب محفل ما ناله کوه است
اینجا چه صداها که نه قلقل شده باشد
خلقی بعدم دود دل و داغ جگر برد
خاک همه صرف گل و سنبل شده باشد
از قطره ما دعوی دریا چه خیال است
این جزء که گم گشت مگر کل شده باشد
دل نشه شوقیست چمن ساز طبایع
انگور بهر خم که رسد مل شده باشد
ما و من اظهار پرافشانی اخفاست
بوی گل ما ناله بلبل شده باشد
هر دم قدح گردش آنچشم برنگیست
ترسم نگه یار تغافل شده باشد
(بیدل) دل اگر خورد قفا از سرزلفش
شادم که اسیر خم کاکل شده باشد