" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١: اتفاق است آنکه هر دشوار را آسان نمود

اتفاق است آنکه هر دشوار را آسان نمود
ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان گشود
گر بشهرت مایلی با بی نشانی ساز کن
دهر نتواند نمودن آنجه عنقا وانمود
آرزو از نفی ما اثبات یار ایجاد کرد
هر چه از آثار مجنون کاست بر لیلی فزود
صافی دل تهمت آلود کلف شد از حسد
رنگ آب از سیلی امواج میگردد کبود
حیف طبعی کز وبال کبر و کین آگاه نیست
خاک ریزید از مزاری چند در چشم حسود
راحت این بزم بر ترک طمع موقوف بود
دستها بر هم نهادیم از طلب مژگان غنود
حسن یکتا (بیدل) از تمثال دارد انفعال
جای زنگارت همین آئینه می باید زدود