" rel="stylesheet"/>
"> ">
نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
دیوان بیدل دهلوی
/
غزلیات - بخش چهارم
غزلیات - بخش چهارم
شماره ١: اتفاق است آنکه هر دشوار را آسان نمود
شماره ٢: احتیاجم خجلت از احباب برد
شماره ٣: احتیاجیکه سر مرد بخم می آرد
شماره ٤: ادب چون ماه نو امشب پی تکلیف من دارد
شماره ٥: ادب چه چاره کند شوق چون فضول افتد
شماره ٦: ادب سازیم بر ما کیست تمهید صدا بندد
شماره ٧: ادب سنج بیان حرفی ازان لب هر کجا دارد
شماره ٨: از بسکه به تحصیل غنا حرص تو جان کند
شماره ٩: از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد
شماره ١٠: از تغافل زدنی ترک سبب باید کرد
شماره ١١: از چرخ نه هر آبله و نادان گله دارد
شماره ١٢: از چه دعوی شمعها گردن ببالا میکشند
شماره ١٣: از حقه دهانش هر گه سخن براید
شماره ١٤: از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
شماره ١٥: از دلم بگذشت و خون در چشم حیرت ساز ماند
شماره ١٦: از شکست رنگم آب روی شاهی داده اند
شماره ١٧: از غبارم هر چه بالا می کشد
شماره ١٨: از قضا بر خوان ممسک گر کسی نان بکشند
شماره ١٩: از کجا آئینه با مردم موافق میشود
شماره ٢٠: از نامه ام آنشوخ مکدر شده باشد
شماره ٢١: از هجوم کلفت دل ناله بی آهنگ ماند
شماره ٢٢: اسرار در طبایع ضبط نفس ندارد
شماره ٢٣: اسیر آن پنجه نگارین رهائی از هیچ در ندارد
شماره ٢٤: اشک زبیداد عشق پرده گشا میشود
شماره ٢٥: اشک گهر طینت ما راه طپش سرنکند
شماره ٢٦: اشکم از پیری بچشم تر پریشان میشود
شماره ٢٧: اگر از گدازم نمی گل کند
شماره ٢٨: اگر با فواج عزم شاهان سواد روم و فرنگ گیرد
شماره ٢٩: اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد
شماره ٣٠: اگر خضر خطت از چشمه حیوان نشان دارد
شماره ٣١: اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند
شماره ٣٢: اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد
شماره ٣٣: اگر سور است و گر ماتم دل مایوس می نالد
شماره ٣٤: اگر معشوق بیمهر است و گر عاشق وفا دارد
شماره ٣٥: اگر معنی خامشی گل کند
شماره ٣٦: اگر نظاره ئی گل میتوان کرد
شماره ٣٧: امروز بعد عمری دلدار بادما کرد
شماره ٣٨: امروز ناقصان بکمالی رسیده اند
شماره ٣٩: امروز نوبهار است ساغر کشان بیائید
شماره ٤٠: امشب غبار ناله دل سرمه رنگ بود
شماره ٤١: اول در عدم دهنت باز میکند
شماره ٤٢: اول دل ستمزده قطع امید کرد
شماره ٤٣: اهل معنی گر بگفتگو نفس فرسوده اند
شماره ٤٤: ای بهار پرفشان دل بر گل و سنبل مبند
شماره ٤٥: ای بیخردان طور تعین نگزینید
شماره ٤٦: ای بی نصیب عشق بکار هوس بخند
شماره ٤٧: ای ساز قدس دل بجهان نوامبند
شماره ٤٨: ای شمع تگ و تاز نفس گرد سفر شد
شماره ٤٩: این انجمن افسانه راز دهنی بود
شماره ٥٠: این حرصها که دامن صد فن شکسته اند
شماره ٥١: این دور دورحیز است وضع متین که دارد
شماره ٥٢: این ستم کیشان که وهم زندگی را هاله اند
شماره ٥٣: این غافلان که آینه پرداز میدهند
شماره ٥٤: اینقدر اشک بدیدار که حیران گل کرد
شماره ٥٥: اینقدر ریش چه معنی دارد
شماره ٥٦: اینقدر نمیدانم صیدم از چه لاغر شد
شماره ٥٧: اینکه در دیر غمت دم سرد پیدا کرده اند
شماره ٥٨: اینکه طاقت ها جوانی میکند
شماره ٥٩: ای هوس آوارگان چند تگ و پو کنید
شماره ٦٠: با این خرام ناز اگر آن مست میرود
شماره ٦١: با خزان آرزو حشر بها رم کرده اند
شماره ٦٢: باده تحقیق را ظرف هوس تنگی کند
شماره ٦٣: بار ما عمریست دوش چشم حیران میکشد
شماره ٦٤: باز اشکم بخیالت چه فسون میریزد
شماره ٦٥: باز بیتابیم احرام چه در می بندد
شماره ٦٦: باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد
شماره ٦٧: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد
شماره ٦٨: باز مخمور است دل تا بیخودی انشا کند
شماره ٦٩: باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد
شماره ٧٠: با که گویم چه قیامت بسرم میگذرد
شماره ٧١: با ما نه نم اشکی و نی چشم تری بود
شماره ٧٢: بامید فنا تاب و تب هستی گوارا شد
شماره ٧٣: باندک شوخی ئی بنیاد تمکین کنده میگردد
شماره ٧٤: با هستیم وداع تو و من چه میکند
شماره ٧٥: پای طلب دمی که سر از دل برآود
شماره ٧٦: باین ضعفی که جسم زارم از بستر نمی خیزد
شماره ٧٧: باین عجزم چه از خاک حیا پرورد برخیزد
شماره ٧٨: بپرهیز از حسد تا فضل یزدانت قرین باشد
شماره ٧٩: به پستی وانماند هر که از دردی نشان دارد
شماره ٨٠: بت هندی کی از دردسر ترکان خبر دارد
شماره ٨١: بحرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد
شماره ٨٢: بخیال زنده بودن هوس بقا ندارد
شماره ٨٣: بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
شماره ٨٤: پرافشانده ام با اوج عنقا گفتگو دارد
شماره ٨٥: بر اهل فضل دانش و فن گریه میکند
شماره ٨٦: برای خاطرم غم آفریدند
شماره ٨٧: بر در دل حلقه زد غفلت کنون آهش چسود
شماره ٨٨: بر دستگاه اقبال کس خیره سرنگردد
شماره ٨٩: بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد
شماره ٩٠: بر طمع طبع خسیسی که تفاخر دارد
شماره ٩١: برق خطی بر سیاهی میزند
شماره ٩٢: برگ و ساز عندلیبان زین چمن گفتار بود
شماره ٩٣: پر مفلسم بمن چه نوا میتوان رساند
شماره ٩٤: بر من فسون عجز در ایجاد خوانده اند
شماره ٩٥: بروی آن جهان جلوه یکعالم نقاب افتد
شماره ٩٦: بروی من زکجا رنگ اعتبار نشیند
شماره ٩٧: بروی عالم آرا گر نقاب زلف در پیچد
شماره ٩٨: پر هما چه کند بخت اگر دگرگون شد
شماره ٩٩: برین ستمکده یارب چه سنگ میبارد
شماره ١٠٠: بسرم شور تمنای تو تا می پیچد
شماره ١٠١: بسعی یاس نفس خامشی بیان گردید
شماره ١٠٢: بسکه بی رویت بهارم کلفت انشا میکند
شماره ١٠٣: بسکه بیمار تو بر بستر غم یکرو ماند
شماره ١٠٤: بسکه در ساز صفا کیشان حیا خوابیده بود
شماره ١٠٥: بسکه زخم کشته نازش تلاطم میکند
شماره ١٠٦: بشوخی زد طرب غم آفریدند
شماره ١٠٧: بطرازد امن نازا و چه زخاکساری ما رسد
شماره ١٠٨: بعبرت سر کشانرا موی پیری رهنمون گردد
شماره ١٠٩: بعد ازینت سبزه خط در سیاهی میرود
شماره ١١٠: بکدام فرصت ازین چمن هوس از فضولی اثر کشد
شماره ١١١: بگرمی نگه از شعله تاب می ریزد
شماره ١١٢: بگفتگوی کسان مردمیکه می لافند
شماره ١١٣: بکوی دوست که تکلیف بی نشانی بود
شماره ١١٤: بمحفلی که فضولی قدح بدست نگیرد
شماره ١١٥: بنای حرص بمعراج مدعا نرسید
شماره ١١٦: بنای رنگ فطرت بر مزاج دون نمیباشد
شماره ١١٧: به نظم عمر که سرتاسرش روانی بود
شماره ١١٨: بوالهوس از سبکسری حفظ سخن نمیکند
شماره ١١٩: بهار حیرتست اینجا نه گل نی جام میخیزد
شماره ١٢٠: بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمی بیند
شماره ١٢١: بهار صبح نفس زین دودم بقا که ندارد
شماره ١٢٢: بهار عمر بصبح دمیده میماند
شماره ١٢٣: بهار عیش امکان رنگ وحشت دیده ئی دارد
شماره ١٢٤: بهار میرود و گل زباغ میگذرد
شماره ١٢٥: بهر جا باغبان درباد مستان تاک بنشاند
شماره ١٢٦: بهر جا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
شماره ١٢٧: بهر جا نعمتی هست انفعالی در کمین دارد
شماره ١٢٨: بهر کجا مژه ام رنگ خواب میریزد
شماره ١٢٩: به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
شماره ١٣٠: پهلو بچرخ میزند امروز جاه عید
شماره ١٣١: بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد
شماره ١٣٢: بیاد آستانت هر که سر بر خاک میمالد
شماره ١٣٣: بیادت گردش رنگم بهر جا بار میبندد
شماره ١٣٤: پی اشک من ندانم بکجا رسیده باشد
شماره ١٣٥: پی تحقیق کسانی که گرو تاخته اند
شماره ١٣٦: بیخودی امشب پر و بال فغانی میشود
شماره ١٣٧: بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید
شماره ١٣٨: پیر خمیازه کش وضع جوان میباشد
شماره ١٣٩: پیر گردیدم و هستی سبب ننگ نشد
شماره ١٤٠: پیری آمد گشت چشم از گریه ام کم کم سپید
شماره ١٤١: پیری آمد ماند عشرتها زانداز بلند
شماره ١٤٢: پیریم آخر می و پیمانه برد
شماره ١٤٣: پیری وداع عمر سبکبال وانمود
شماره ١٤٤: بی زنگ درین محفل آئینه نمیباشد
شماره ١٤٥: بیستون یادی زفرهاد ندامت فال کرد
شماره ١٤٦: پیش ارباب حسب ترک نسب باید کرد
شماره ١٤٧: بی فقر آشکار نگردد عیار مرد
شماره ١٤٨: بیقراران تو کز شوق فنا دیوانه اند
شماره ١٤٩: بیقراری در دل آگاه طاقت می شود
شماره ١٥٠: پیکرم چون تیشه تا از جا نکنی یاد آورد
شماره ١٥١: بی نمک از نمک غیر توهم دارد
شماره ١٥٢: بی نیازان برق ریز بحر و بر برخاستند
شماره ١٥٣: بی یأس دل از هر چه ندارد گله دارد
شماره ١٥٤: تا آئینه روبروی ما بود
شماره ١٥٥: تا پری بعرض آمد موج شیشه عریان شد
شماره ١٥٦: تا بعالم رنگ بنیاد تمنا ریختند
شماره ١٥٧: تا جلوه بیرنگ تو بر قلب صور زد
شماره ١٥٨: تا حنا از کفت بکام رسید
شماره ١٥٩: تا در آئینه دل راه نفس وا باشد
شماره ١٦٠: تا دل از انجمن وصل تو مایوس نبود
شماره ١٦١: تا دل بساز زمزمه در دوا رسید
شماره ١٦٢: تا دل دیوانه واماند از طپیدن داغ شد
شماره ١٦٣: تا دم تیغت بعرض جلوه عریان می شود
شماره ١٦٤: تازچمن دماغ را بوی بهار میرسد
شماره ١٦٥: تا زعبرت سر مژگان بخمیدن نرسد
شماره ١٦٦: تازگرد انتظارت مستفیدم کرده اند
شماره ١٦٧: تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد
شماره ١٦٨: تا شدم گرم طلب عجز درایم کردند
شماره ١٦٩: تا عرق گلبرگ حسنت یکدو شبنم آب داد
شماره ١٧٠: تا کاتب ایجادم نقش من و ما بندد
شماره ١٧١: تا گرد ما باوج ثریا نمیرسد
شماره ١٧٢: تا کی ازین باغ و راغ رنج دویدن برید
شماره ١٧٣: تالبش در نظرم میگذرد
شماره ١٧٤: تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد
شماره ١٧٥: تا مقابل بر رخ آن شعله پیکر میشود
شماره ١٧٦: تامه نوبر فلک بال گشا میرود
شماره ١٧٧: تا نفس ما و من غبار نبود
شماره ١٧٨: تبسم هر کجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد
شماره ١٧٩: تدبیر عنان من پرشور نگیرد
شماره ١٨٠: ترک آرزو کردم رنج هستی آسان شد
شماره ١٨١: تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد
شماره ١٨٢: تصور جوهر آگاهی قدرت کجا دارد
شماره ١٨٣: تغافل چه خجلت بخود چیده باشد
شماره ١٨٤: تقلید از چه علم بلافم علم کند
شماره ١٨٥: تگ و پوی نفس از عالم عبرت فنی دارد
شماره ١٨٦: تن پرستان که باین آب و نمک عیاشند
شماره ١٨٧: تنگی آورد خانه صیاد
شماره ١٨٨: توان اگر همه دوران آسمان گردید
شماره ١٨٩: تو شمشیر حقی هر کس زغفلت با تو بستزد
شماره ١٩٠: تو کار خویش کن اینجا توئی در من نمی گنجد
شماره ١٩١: چاک کسوت فقرم رنگ خنده میریزد
شماره ١٩٢: جام غرور کدام رنگ توان زد
شماره ١٩٣: جائیکه جام در دست آن مه خرام دارد
شماره ١٩٤: جائیکه سعی حرص جنون آفرین دود
شماره ١٩٥: جائیکه شکوها بصف زیر و بم رسد
شماره ١٩٦: جبهه حرص اگر چنین گر دره هوس کشد
شماره ١٩٧: چرا کس منکر بیطاقتیهای درا باشد
شماره ١٩٨: چرا کسی چو حباب از ادب نگاه ندارد
شماره ١٩٩: جزو موزون اعتدال جوهر کلاه میشود
شماره ٢٠٠: چشم تو بحال من گر نیم نظر خندد
شماره ٢٠١: چشم چون آئینه بر نیرنگ عرض نازبند
شماره ٢٠٢: چشمیکه بران جلوه نظر داشته باشد
شماره ٢٠٣: جگری آبله زد تخم غمی پیدا شد
شماره ٢٠٤: جماعتیکه نظر باز آن برودوشند
شماره ٢٠٥: جمعیت ازان دل که پریشان تو باشد
شماره ٢٠٦: جمعیکه با قناعت جاوید خو کنند
شماره ٢٠٧: جمعی که پر بفکر هنر در شکسته اند
شماره ٢٠٨: چمن دلیکه بیاد تو آشنا گردید
شماره ٢٠٩: چندانکه خورد خون دل غم پیشه ببالد
شماره ٢١٠: جنون ازبس شکست آبله در هر قدم دارد
شماره ٢١١: جنون اندیشه ئی بگذار تا دل برهنر پیچد
شماره ٢١٢: جنون جولانیم هر جا بوحشت رهنما گردد
شماره ٢١٣: جنونی با دل گمگشته از کوی تو می آید
شماره ٢١٤: چنین گر طبع بیدردت بخورد و خواب میسازد
شماره ٢١٥: چنین کز تاب می گلبرگ حسنت شعله رنگ افتد
شماره ٢١٦: چو دندان ریخت نعمت حرص را مأیوس میسازد
شماره ٢١٧: چو دولت درش بر خسان وا شود
شماره ٢١٨: چو سبحه بر سر هم تا بکی قدم شمرید
شماره ٢١٩: چو شمع از ساز من دیگر کدام آهنگ برخیزد
شماره ٢٢٠: چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار میگردد
شماره ٢٢١: چو شمع بر سرت اقبال و جاه می گرید
شماره ٢٢٢: چو فقر دست دهد ترک عز و جاه کنید
شماره ٢٢٣: چو گوهر قطره ام تا کی به آب افتد که برخیزد
شماره ٢٢٤: چون آب روان پر مگذر بیخبر از خود
شماره ٢٢٥: چو ناله گرد نمودم اثر نمیتابد
شماره ٢٢٦: چون برگ گل زبس پر و بالم شکسته اند
شماره ٢٢٧: چون رشته ئی که از گهر آگاه می شود
شماره ٢٢٨: چون شرر اقبال هستی بسکه فرصتکاه بود
شماره ٢٢٩: چون شفق از رنگ خونم هیچکس گل چین نشد
شماره ٢٣٠: چون شمع هیچکس بزیانم نمیکشد
شماره ٢٣١: جوهر تمکین مرد از لاف بر هم میشود
شماره ٢٣٢: جهان جنون بهار غفلت زنرگس سرمه ساش دارد
شماره ٢٣٣: جهان کجاست گلی زان نقاب می خندد
شماره ٢٣٤: چه بلاست اینکه پیری زفنا خبر ندارد
شماره ٢٣٥: چه بوریا و چه مخمل حجاب می بافند
شماره ٢٣٦: جهد کن که دل زهوس پایمال شک نشود
شماره ٢٣٧: چه شد که قاصد امید لنگ برگردید
شماره ٢٣٨: چه شمع امشب درین محفل چمن پرداز می آید
شماره ٢٣٩: چه غفلت یارب از تقریر یأس انجام می خیزد
شماره ٢٤٠: چه ممکن است که عاشق گل و سمن گوید
شماره ٢٤١: چینی هوسان عبرت مستور ببینید
شماره ٢٤٢: حاشا که مرا طعن کسان بر سقط آرد
شماره ٢٤٣: حاصل عافیت آنها که بدامن کردند
شماره ٢٤٤: حاصلم زین مزرع بی بر نمیدانم چه شد
شماره ٢٤٥: حاضران از دور چون محشز خروشم دیده اند
شماره ٢٤٦: حال دل از دوری دلبر نمیدانم چه شد
شماره ٢٤٧: حدیث عشق شود ناله ترجمانش و لرزد
شماره ٢٤٨: حرص اگر بر عطش غلو دارد
شماره ٢٤٩: حرص پیری شیألله از خروشم می کشد
شماره ٢٥٠: حرصت آن نیست که مرگش زهوس وادارد
شماره ٢٥١: حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد
شماره ٢٥٢: حریفیهای عشق از هر کس و ناکس نمی آید
شماره ٢٥٣: حسرت امشب آه بی تأثیر روشن میکند
شماره ٢٥٤: حسرت پیام بیکسی آخر بیار برد
شماره ٢٥٥: حسرت دل کرد بر ما پنجه قاتل بلند
شماره ٢٥٦: حسرت زلف توام بود شکستم دادند
شماره ٢٥٧: حسرت مخمورم آخر مستی انشا می شود
شماره ٢٥٨: حسرتی در دل ازان لاله قبا می پیچد
شماره ٢٥٩: حسن بیشرم از هجوم بوالهوس محشر شود
شماره ٢٦٠: حسن کلاه هوسی گر بتجمل شکند
شماره ٢٦١: حسنی که یادش آینه حیرت آب داد
شماره ٢٦٢: حق مشربان دمیکه به تحقیق رو کنند
شماره ٢٦٣: حکم عشق است که تشریف تمنا بخشند
شماره ٢٦٤: حیا عمریست با صد گردش رنگم طرف دارد
شماره ٢٦٥: حیرت کفیل پرزدن گفتگو نشد
شماره ٢٦٦: خارج ابنای جنس است آنکه موزون میشود
شماره ٢٦٧: خاکستری نماند زما تا هوا برد
شماره ٢٦٨: خاک شد رنگ تنزه گل آثار دمید
شماره ٢٦٩: خامش نفسی خفت گوینده ندارد
شماره ٢٧٠: خرد بعشق کند حیله ساز جنگ و گریزد
شماره ٢٧١: خطیکه بر گل روی تو آب میریزد
شماره ٢٧٢: خلقیست پراگنده سعی هوسی چند
شماره ٢٧٣: خلوت سرای تحقیق کاشانه که باشد
شماره ٢٧٤: خواهش از ضبط نفس گر قدمی پیش شود
شماره ٢٧٥: خود سر بمرگ گردن دعوی فرود کرد
شماره ٢٧٦: خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود
شماره ٢٧٧: خوش خرامان اگر اندیشه جولان کردند
شماره ٢٧٨: خوش خرامان داد طبع سست بنیادم دهید
شماره ٢٧٩: خیالت درغبار دل صفا پردازئی دارد
شماره ٢٨٠: خیال چشم که ساغر بچنگ می آید
شماره ٢٨١: خیال خوش نگاهان باز با شوخی سری دارد
شماره ٢٨٢: خیال نامداری تا کیت خاطرنشین باشد
شماره ٢٨٣: داد عشق از بی نیازی درس طفلانم بیاد
شماره ٢٨٤: داغ بودم که چه خواهم بغمت انشا کرد
شماره ٢٨٥: داغ عشقم چاره جوئیها کبابم میکند
شماره ٢٨٦: در احتیاج نتوان بر سفله التجا برد
شماره ٢٨٧: در ادبگاهی که لب نامحرم تحریک بود
شماره ٢٨٨: در بساطیکه دم تیغ ادب آخته اند
شماره ٢٨٩: در بیابانیکه سعی بیخودی رهبر شود
شماره ٢٩٠: درشت خو سحنش عافیت ثمر نبود
شماره ٢٩١: در عشق آنکه قابل دردش ندیده اند
شماره ٢٩٢: در غبار هستی اسرار وفا پوشیده اند
شماره ٢٩٣: در غمت آخر بجائی کار بیدادم رسید
شماره ٢٩٤: در گلستانیکه چشمم محو آن طناز ماند
شماره ٢٩٥: در گلستانی که حسنش جلوه ئی سر میکند
شماره ٢٩٦: در هوای او دل هر ذره جانی میشود
شماره ٢٩٧: درین خرابه نه دشمن نه دوست میباشد
شماره ٢٩٨: درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد
شماره ٢٩٩: درین گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد
شماره ٣٠٠: درین وادی کف پائی زآسایش خبر دارد
شماره ٣٠١: دگر تظلم ما عاجزان کجا برسد
شماره ٣٠٢: دل از دم محبت چندین فتور دارد
شماره ٣٠٣: دل از نیرنگ آگاهی بچندین پیشه می افتد
شماره ٣٠٤: دل از وسعت اگر شانی ندارد
شماره ٣٠٥: دل اگر محو مدعا گردد
شماره ٣٠٦: دل انجمن محرم و بیگانه نباشد
شماره ٣٠٧: دل باز بجوش یارب آمد
درباره نوسخن