اشک گهر طینت ما راه طپش سرنکند
طفل دبستان ادب این سبق از برنکند
وسوسه بر هم نزند رابطه ساز یقین
کوه گران حوصله را ناله سبکسر نکند
منفعلیهای زمان فطرت ما را چه زیان
عبرت تمثال محیط آینه را تر نکند
عالم اسباب فنا چند دهد فرصت ما
اشک بدوش مژها آنهمه لنگر نکند
شبنم بی بال و پریم آینه پردازتری
طاقت ما غیر عرق پیشه دیگر نکند
تاب و تب عشق و هوس نیست کفیل دو نفس
صبح طربگاه شرر خنده مکرر نکند
شد زازل جهره گشا عجز زپیدائی ما
مو ننهد پا بنمو تا قدم از سر نکند
دل بگدازید بغم دیده رسانید بنم
شیشه خمی تا نخورد باده بساغر نکند
نیست زهم فرق نما انجمن و خلوت ما
طائز گلزار یقین سر بته پر نکند
(بیدل) از انجام نفس هر که بر دبوی اثر
گر همه آفاق شود ناز کر و فر نکند