شماره ٥٧: اینکه در دیر غمت دم سرد پیدا کرده اند
اینکه در دیر غمت دم سرد پیدا کرده اند
دل نداری ورنه دل از درد پیدا کرده اند
هیچکس از اختراع این بساط آگاه نیست
رنگ میبازیم و یاران نرد پیدا کرده اند
گم شده است آثار همت ها بگرد جست وجو
تادرین صحرا سراغ مرد پیدا کرده اند
منکر بیدست و پائیهای معذوران مباش
عاجزان کاری که نتوان کرد پیدا کرده اند
برده اند از موج گوهر پیچ و تاب اشتراک
مصرع ما را زتضمین فرد پیدا کرده اند
ماجرای خامشان نشنیده میباید شنید
بی زبان را نفس پرورد پیدا کرده اند
چون نگاه چشم آهو عمر در وحشت گذشت
خانه را اینجا بیابان گرد پیدا کرده اند
یاد ما کن گر بسیر نرگسستانت سریست
رنگ بیماران چشمت زرد پیدا کرده اند
میدهندم دل بهر آئین که می آیند پیش
نازنینان طرفه ره آورد پیدا کرده اند
زان بهارم مژده بوی خرامی میرسد
رنگهای رفته (بیدل) گرد پیدا کرده اند