" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٣٥: پی تحقیق کسانی که گرو تاخته اند

پی تحقیق کسانی که گرو تاخته اند
همه چون صبح خمیازه نفس باخته اند
عاجزی کسب کمال است که یکسر چو هلال
تیغ بازان تعین سپر انداخته اند
حسن خورشید ازل در نظر اما چه علاج
سایها آینه از زنگ نپرداخته اند
علمی کو که هوس گردن ناز افرازد
بسملی چند بحیرت مژه افراخته اند
راحت و وضع تکلف چه خیالست اینجا
مفت جمعیکه به بی ساختگی ساخته اند
کم نشد شور طلب از کف خاکستر ما
وصل جویان فنا همقفس فاخته اند
از اسیران وفا جرأت پرواز مخواه
پر ما جمله برون قفس انداخته اند
آستینها همه دست است بقدرتگه لاف
خودسران تیغ نیامی بهوا اخته اند
قدردانی چه خیال است در ابنای زمان
(بیدل) اینها همه از عالم نشناخته اند