تازچمن دماغ را بوی بهار میرسد
ضبط خودم چه ممکن است نامه یار میرسد
گوش دل ترانه ام میکده جنون کنید
ناله بیاد آن نگه نشه سوار میرسد
شوخی وضع چشم و لب گشت بکثرتم سبب
زین دو سه صفر بی ادب یک بهزار میرسد
چند باین شگفتگی مسخره هوس شدن
از گل و لاله عمرهاست خنده ببار میرسد
گردن سعی هر نهال خم شده زیر بار حرص
با ثمر غنا همین دست چنار میرسد
ماتم فرصت نفس رهبر هیچکس مباد
صبح بهر کجا رسد سینه فگار میرسد
تا دل ما سپند نیست گرد نفس بلند نیست
بعد شکست ساز ما زخمه بتار میرسد
درس کتاب معرفت حوصله خواه خامشیست
گر سخنت بلند شد تا سردار میرسد
باعث حرف و صوت خلق تنگی جای زندگیست
اینکه تو میزنی نفس دل بفشار میرسد
پایه فرصت طرب سخت بلند چیده اند
تا بدماغ میرسد نشه خمار میرسد
بر تب و تاب کر و فر ناز مچین که تا سحر
شمع بداغ میکشد فخر بعار میرسد
پای شکسته تا کجا حق طلب کند ادا
دست فسوس هم بما آبله دار میرسد
آه حزینی از دلی گر شود آشناب لب
مژده بدوستان برید (بیدل) زار میرسد