چندانکه خورد خون دل غم پیشه ببالد
چون آبله در خوردمی این شیشه ببالد
با حسن تردد ثمر عافیتی هست
در سایه خود خوابد اگر ریشه ببالد
گل کردن طول امل از قامت پیری
نخلیست که از آب دم تیشه ببالد
بی ناله ره شوق بمنزل نتوان برد
یارب نی مجنونی ازین بیشه ببالد
جولانگه اسرار معانیست عبارت
چندانکه پری ناز کند شیشه ببالد
تا خجلت همت نشود حاصل آمال
تخمی مفشانید کزو ریشه ببالد
(بیدل) بچه شوکت دهدم هستی موهوم
عرض سرموئی که در اندیشه ببالد