" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٥٩: حسن بیشرم از هجوم بوالهوس محشر شود

حسن بیشرم از هجوم بوالهوس محشر شود
ایمن از گلچین نباشد باغ چون بیدر شود
ساده لوحیهای دل عمریست سرمشق غناست
آرزو یارب مباد این صفحه را مسطر شود
خاک ارباب نظر سامان نور آگهی است
سرمه باید کرد اگر آئینه خاکستر شود
شوخی حرف از زبان شرمسار ما مخواه
طایر از پرواز میماند چو بالش تر شود
صفحه دل را بداغی میتوان آئینه کرد
لفظ از یک نقطه صاحب معنی دیگر شود
آسمان مشکل به آسانی دهد پرداز دل
بحر طوفانها کند تا قطره ئی گوهر شود
تا توانی سرمتاب از جاده تسلیم عشق
خاک چون در سایه خورشید خوابدزر شود
سایه وار از بیکسیها حیله جوی غیرتم
بر سرم گر خاک هم دستی کشد افسر شود
حسرت مخموری آنچشم میگون برده ام
سرنوشت خاک من یارب خط ساغر شود
ای جنون تعمیر از تشویش آسودن برا
جان سختت چند خشت این کهن منظر شود
آرمیدن کو گرفتم ساعتی چون گردباد
در سر خاکت هوای پیچد و افسر شود
(بیدل) از سرگشتگانی منزلت آوارگیست
اضطرابت چند چون ریگ روان رهبر شود