" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٦٢: حق مشربان دمیکه به تحقیق رو کنند

حق مشربان دمیکه به تحقیق رو کنند
خود را زخود برند بجائیکه او کنند
بردوش غیر تکیه زدردی کشان خطاست
دستی مگر بگردن خون چون سبو کنند
مشتاق جلوه تو ندارد دماغ گل
اینجا دل شکسته بیاد تو بو کنند
زین گلستان بسیر خزان نیز قانعیم
رنگ شکسته کاش بما روبرو کنند
مضمون تازه بی نقط انتخاب نیست
هر جا دلی بود گره زلف او کنند
پر سر گشست حسن همان به که بیدلان
آئینه داری دل بی آرزو کنند
ای خرمنت هوا نشوی غره نفس
زین ریشها که سیر خزان در نمو کنند
حیرت متاع گرمی بازار وهم باش
یکسوست آنچه در نظرت چارسو کنند
تا حشر روسیاهی داغ خجالت است
مردان دمیکه چون سپر از پشت رو کنند
تمثال عافیت نکند گرد ازین بساط
آئینها مگر بشکستن غلو کنند
آسوده زی که اهل فنا پیش از انتقام
از وضع خویش خاک بچشم عدو کنند
(بیدل) چو تار ساز جهانگیر شهرت اند
در پرده هم گر اهل سخن گفتگو کنند