" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٤: دل خلوت اندیشه یار است ببینید

دل خلوت اندیشه یار است ببینید
این آینه در شغل چه کار است ببینید
زان پیش که بر خرمن ما برق فروشد
آن شعله که امروز شرار است ببینید
در بحر چو گوهر نتوان چشم گشودن
امروز که گوهر بکنار است ببینید
بر نسخه هستی مپسندید تغافل
هر چند خطش جمله غبار است ببینید
حرفیست بنقش آمده نیرنگ دو عالم
دیگر بشنیدن چه مدار است ببینید
سرمایه هر ذره زخورشید مثالیست
این قافلها آینه بار است ببینید
از کثرت آئینه رعنائی آن گل
هر بلبل ازین باغ هزار است ببینید
از حلقه زنجیر تحیر نتوان جست
هر شش جهت آئینه دوچار است ببینید
از جلوه چه لازم بخیال آینه چیدن
ای غیرپرستان همه یار است ببینید
هر گه مژه بر هم رسد این باغ خزان است
تا فرصت نظاره بهار است ببینید
هر جا نم اشکی بطپد در کف خاکی
ای خوش نگهان (بیدل) زار است ببینید