" rel="stylesheet"/>
"> ">
نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
دیوان بیدل دهلوی
/
غزلیات - بخش پنجم
غزلیات - بخش پنجم
شماره ١: دل پا شکسته حق طلب برهت چگونه ادا کند
شماره ٢: دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد
شماره ٣: دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند
شماره ٤: دل بخورسندی اگر ترک هوس میگیرد
شماره ٥: دل بزلف یار هم آرام نتوانست کرد
شماره ٦: دل بقید جسم از علم یقین بیگانه ماند
شماره ٧: دل تابکیم جز پی آزار نگردد
شماره ٨: دل تا نظر گشود بخویش آفتاب دید
شماره ٩: دل چو آزاد از تعلق شد منور میشود
شماره ١٠: دل چو شد روشن جهان هم مشرب او میشود
شماره ١١: دل جهان دیگر ازمرآت یکدیگر شود
شماره ١٢: دل جهان دیگر از رفع کدورت می شود
شماره ١٣: دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد
شماره ١٤: دل خلوت اندیشه یار است ببینید
شماره ١٥: دلدار رفت و دیده بحیرت دوچار ماند
شماره ١٦: دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند
شماره ١٧: دلدار مقیم دل ما شد چه بجا شد
شماره ١٨: دل در جسد شبهه عبارت چه نماید
شماره ١٩: دل زپیش عمرهاست سجده کمین میرود
شماره ٢٠: دل زهر اندیشه با رنگی مقابل می شود
شماره ٢١: دل سحر گاهی بگلشن یاد آن رخسار کرد
شماره ٢٢: دل شکستی دارد از معموره بر هامون زنید
شماره ٢٣: دل شهره تسلیم زضبط نفسم شد
شماره ٢٤: دل صبر آزما کمتر زدار و گیر فرساید
شماره ٢٥: دل گداخته بر شش جهت بغل واکرد
شماره ٢٦: دل مبادا فسرده تا برکس نگردد کار سرد
شماره ٢٧: دل مپرسید چرا سوخته یا میسوزد
شماره ٢٨: دلها تأمل آینه حسن مطلقند
شماره ٢٩: دلیل شکوه من سعی نارسا نشود
شماره ٣٠: دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد
شماره ٣١: دماغ وحشت آهنگان خیال آور نمیباشد
شماره ٣٢: دمیکه تیغ تو خون مرا بحل گیرد
شماره ٣٣: دندان بخنده چون کند آن لعل تر سپید
شماره ٣٤: دنیا و تلاش هوس بیخبری چند
شماره ٣٥: دور گردون تا دماغ جام عیشم تازه کرد
شماره ٣٦: دوستان از منش دعا مبرید
شماره ٣٧: دوستان افسرد دل چندی بآهش خون کنید
شماره ٣٨: دوستان در گوشه چشم تغافل جا کنید
شماره ٣٩: دونان که در تلاش گهر دست شسته اند
شماره ٤٠: دون طبع قدرش از هوس افزون نمیشود
شماره ٤١: دیده را مژگان بهم آوردنی در کار بود
شماره ٤٢: ذره تا خورشید امکان جمله حیرت زاده اند
شماره ٤٣: ذره تا مهر هزار آینه عریان کردند
شماره ٤٤: ذوق فقر افسانه اقبال کوته می کند
شماره ٤٥: راحت دل زنفس بال فشان میباشد
شماره ٤٦: راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد
شماره ٤٧: رازداران کز ادب راه لب گویا زدند
شماره ٤٨: راه فضولی ما هم در ازل حیا زد
شماره ٤٩: رسید عید و طربها دلیل دل گردید
شماره ٥٠: رشته بگسیخت نفس زیر و بم ساز نماند
شماره ٥١: رضاعت از برم چندانکه گردم پیر می جوشد
شماره ٥٢: رفته رفته این بزرگیها ببازی میکشد
شماره ٥٣: رفته رفته عافیت هم کینه خواهی میکند
شماره ٥٤: رفتیم و داغ ما بدل زوزگار ماند
شماره ٥٥: رگ گل آستین شوخی کمین صید ما دارد
شماره ٥٦: رمز آشنای معنی هر خیره سر نباشد
شماره ٥٧: رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد
شماره ٥٨: رنگ اطوار ادب سنجان بقانون ریختند
شماره ٥٩: رنگ حنا در کفم بهار ندارد
شماره ٦٠: رنگم نقاب غیرت آن جلوه میدرد
شماره ٦١: روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد
شماره ٦٢: روزگاری شد که از اهل وفا دل برده اند
شماره ٦٣: روزگاری که بعشق از هوسم افگندند
شماره ٦٤: روزی که هوسها در اقبال گشودند
شماره ٦٥: روزی که بیتو دامن ضعفم بچنگ بود
شماره ٦٦: روزیکه عشق رنگ جهان نقش بسته بود
شماره ٦٧: روزی که قضا سر خط آفاق رقم زد
شماره ٦٨: روزیکه نقش گردش چشمت خیال کرد
شماره ٦٩: روشندلان چو آینه بر هر چه رو کنند
شماره ٧٠: ریشه واری عافیت در مزرع امکان نبود
شماره ٧١: زابرام طلب نومیدیم آخر بچنگ آمد
شماره ٧٢: ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ میگردد
شماره ٧٣: زان زر و سیم که این مردم باذل بخشند
شماره ٧٤: زان نشه که قلقل بلب شیشه دواند
شماره ٧٥: زبان بکام خموشی کشد بیانش و لرزد
شماره ٧٦: زبسکه منتظران چشم در ره یارند
شماره ٧٧: زبعد ما نه غزل نی قصیده میماند
شماره ٧٨: زتخمت چه نشو و نما میدمد
شماره ٧٩: زتنگی منفعل گردید دل آفاق پیدا شد
شماره ٨٠: زجرگه سخنم خامشی بدر دارد
شماره ٨١: زدرد یاس ندانم کجا کنم فریاد
شماره ٨٢: زد نفس فال تن آسانی دلی آراستند
شماره ٨٣: زدنیا چه گیرد اگر مرد گیرد
شماره ٨٤: ززلف و روی و تا دیده ام سیاه و سفید
شماره ٨٥: زساز جسم هزار انفعال میگذرد
شماره ٨٦: زسخت جانی من عمر تنگ میگذرد
شماره ٨٧: زشرم سرنوشتی کز ازل بنیاد من دارد
شماره ٨٨: زشرم عشق فلکها بخاک رو کردند
شماره ٨٩: زشوخی چشم من تا کی بروی غیر وا باشد
شماره ٩٠: زمینگیری زجولانم چه امکانست وادارد
شماره ٩١: زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید
شماره ٩٢: زندگی در ملک عبرت مرگ مفلس می شود
شماره ٩٣: رنگ در دل داشتم روشنگر ادراک برد
شماره ٩٤: زننگ منت راحت بمرگم کار می افتد
شماره ٩٥: زوهم متهم ظرف کم نخواهی شد
شماره ٩٦: زهر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید
شماره ٩٧: زهستی قطع کن گر میل راحت در نمود آمد
شماره ٩٨: زیر گردون آنچه از کشت تو و من میرسد
شماره ٩٩: زین باغ بسکه بی ثمری آشکار بود
شماره ١٠٠: زین ساز بم و زیر توقع چه خرو شد
شماره ١٠١: زین شیشه ساعت که مه و سال براورد
شماره ١٠٢: ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند
شماره ١٠٣: ساغرم بیتو داغ میگردد
شماره ١٠٤: سبکروان که بوحشت میان جان بستند
شماره ١٠٥: سپند بزم تو تا بیقرار گردد و نالد
شماره ١٠٦: سپند بزم تو گویند هیچ جا ننشیند
شماره ١٠٧: ستمکشی که بجز گریه اش نشاید و خندد
شماره ١٠٨: سجده خاک درت هر که تمنایش بود
شماره ١٠٩: سحر آه و گلستان نکهت و بلبل فغان دارد
شماره ١١٠: سحر طلوع گل دعا که مراد اهل همم رسد
شماره ١١١: سخن زمشق ادب موج گوهرش گیرید
شماره ١١٢: سراغت از چمن کبریا که میپرسد
شماره ١١٣: سران زنسخه تسلیم باب بردارید
شماره ١١٤: سرکشی میخواستیم از پا نشستن در رسید
شماره ١١٥: سعی نفس جز شمار گام ندارد
شماره ١١٦: سیل غمیکه داد جهان خراب داد
شماره ١١٧: سیه مستی بدور ساغرت بیتاب میگردد
شماره ١١٨: شب حسرت دیدار توام دام کمین شد
شماره ١١٩: شب که از جوش خیالت بزم گلشن تنگ بود
شماره ١٢٠: شب که از شوق تو پروازم بهار آهنگ بود
شماره ١٢١: شب که جز یاس بکام دل مایوس نبود
شماره ١٢٢: شب که در بزم ادب قانون حیرت ساز بود
شماره ١٢٣: شب که در یادت سراپایم زبان ناله بود
شماره ١٢٤: شب که دل از یاس مطلب باده ئی در جام کرد
شماره ١٢٥: شب که طوفان جوشی چشم ترم آمد بیاد
شماره ١٢٦: شب که وصل آغوش پرداز دل دیوانه بود
شماره ١٢٧: شب که یاد جلوه ات چشم خیالم آب داد
شماره ١٢٨: شبم آهی زدل در حسرت قاتل برون آمد
شماره ١٢٩: شبنم صبح از چمن آبله دل میرود
شماره ١٣٠: شدم خاک و نکفتم عاشقم کار اینچنین باید
شماره ١٣١: شرم قصورم از سخن شکوه اعتبار برد
شماره ١٣٢: شکوه مفلسی ما را بخاموشی علم دارد
شماره ١٣٣: شمع بزمت چه قدم بردارد
شماره ١٣٤: شمعها زین انجمن بی صرفه تازان رفته اند
شماره ١٣٥: شوخی بهار طبع چمن زاد می شود
شماره ١٣٦: شور اشکم گر چنین راه طپش سر میکند
شماره ١٣٧: شور حاجت تا کی از حرص دو دل باید شنید
شماره ١٣٨: شور لیلی کو که باز آرایش سودا کند
شماره ١٣٩: شوق تا گردد دو بالا خویش را احول کنید
شماره ١٤٠: شوق تا محمل بدوش طبع وحشت ساز ماند
شماره ١٤١: شوق تو بمشت پرم آتش زد و سر داد
شماره ١٤٢: شوق دیداری که از دل بال حسرت میکشد
شماره ١٤٣: شوق موسی نگهم رام تسلی نشود
شماره ١٤٤: صبح شد در عرصه گردون مگو خندان سفید
شماره ١٤٥: صبح شو ای شب که خورشید من اکنون میرسد
شماره ١٤٦: صبحی که گلت بباغ باشد
شماره ١٤٧: صبری که صبح این باغ از ما جدا نخندد
شماره ١٤٨: صدا بدعیش طربخانه دنیا بخشند
شماره ١٤٩: صفا داغ کدورت گشت سامان من و ما شد
شماره ١٥٠: صفا فریب فقیهان نفس گداخته اند
شماره ١٥١: صباد بی نشانی پرواز رنگ ما شد
شماره ١٥٢: ضعیفیها بیان عجز طاقت برنمیدارد
شماره ١٥٣: طالعم زلف یار را ماند
شماره ١٥٤: طبع خاموشان بنور شرم روشن میشود
شماره ١٥٥: طبع سرکش خاک گشت و چشم شرمی وانکرد
شماره ١٥٦: طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود
شماره ١٥٧: طره او در خیالم گر پریشان میشود
شماره ١٥٨: ظالم چه خیال است مؤدب بدر آید
شماره ١٥٩: عاقبت در حلقه آنزلف دل جا میکند
شماره ١٦٠: عاقبت شرم امل بر غفلت ما میزند
شماره ١٦١: عالم همه زین میکده بیهوش برآمد
شماره ١٦٢: عالم گرفتاری خوش تسلسلی دارد
شماره ١٦٣: عجز طاقت بگرفتاری غم شادم کرد
شماره ١٦٤: عجز نپسندید از ما شکوه قاتل بلند
شماره ١٦٥: عدم زین بیش برهانی ندارد
شماره ١٦٦: عرض هستی زنگ برآئینه دل میشود
شماره ١٦٧: عریانی آنقدر ببرم تنگ میکشد
شماره ١٦٨: عشاق گر از سبحه و زنار نویسند
شماره ١٦٩: عشاق چون فسانه تحقیق سرکنند
شماره ١٧٠: عشق مطرب زاده ئی بر ساز و تقوی زور کرد
شماره ١٧١: عشق هر جا ادب آموز طپیدن باشد
شماره ١٧٢: عقل اگر صد انجمن تدبیر روشن میکند
شماره ١٧٣: علم و عیان خلق بجز شک نمیشود
شماره ١٧٤: علویانی که باین عالم دون می آیند
شماره ١٧٥: عمر ارذل ایخدا مگمار بر نیروی مرد
شماره ١٧٦: عمریست رخت حسرتم از سینه بسته اند
شماره ١٧٧: عملیکه که شرم هوا خم از همه پیکرت بدر آورد
شماره ١٧٨: عید است غبار سر راه تو توان شد
شماره ١٧٩: عیش ما کم نیست گر اشکی بچشم تر بود
شماره ١٨٠: غافلان چند قبادوزی ادارک کنید
شماره ١٨١: غافل شدیم و گشت خروش هوس بلند
شماره ١٨٢: غافلی چند که نقش حق و باطل بستند
شماره ١٨٣: غبار ما بجز این پر شکستنی که ندارد
شماره ١٨٤: غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد
شماره ١٨٥: غرور ناز تو تهمت کش ادا نشود
شماره ١٨٦: غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کرده اند
شماره ١٨٧: غنا مفت هوس گر نام آسودن نمی گیرد
شماره ١٨٨: فالی از داغ زدم دل چمن آئین آمد
شماره ١٨٩: فرصت انشایان هستی گر تکلف کرده اند
شماره ١٩٠: فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمیشود
شماره ١٩١: فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد
شماره ١٩٢: فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد
شماره ١٩٣: فسردگیهای ساز امکان ترانه ام را عنان نگیرد
شماره ١٩٤: فسون عیش کدورت زدای ما نشود
شماره ١٩٥: فطرت آخر بر معاد از سعی اکمل میزند
شماره ١٩٦: فکر خویشم آخر از صحرای امکان میبرد
شماره ١٩٧: فکر نازک عالمی را سرمه تقریر شد
شماره ١٩٨: فنا کی شغل سودای محبت را زیان دارد
شماره ١٩٩: قامت خم کز حیا سوی زمین رو میکند
شماره ٢٠٠: قدح می بر کف است و شمع گل در آستین دارد
شماره ٢٠١: قضا تا نقش بنیاد من بیکار می بندد
شماره ٢٠٢: قماش رنگ زبس بیحجاب می بافند
شماره ٢٠٣: قیامت خنده ریزی بر مزار من گل افشان شد
شماره ٢٠٤: کار دلها بازازان مژگان بسامان میرسد
شماره ٢٠٥: کار دنیا بسکه مهمل گشت عقبا ریختند
شماره ٢٠٦: کام جویان اندکی بر مطلب استغنا زنید
شماره ٢٠٧: کام دل از لب خاموش گرفتن دارد
شماره ٢٠٨: کجاست سایه که هستیش دستگاه شود
شماره ٢٠٩: گذشت عمر و دل از حرص سر نمیتابد
شماره ٢١٠: گذشتگان که زتشویش ما و من رستند
شماره ٢١١: گر آرزوی رستن ازین دامگه کنید
شماره ٢١٢: گر آگهی بسیر فنا و بقا بخند
شماره ٢١٣: گر آن خروش جهان یکتا سری باین انجمن برارد
شماره ٢١٤: گر آئینه ات در مقابل نماند
شماره ٢١٥: گر بوی وفا را نفس آئینه نباشد
شماره ٢١٦: گر بیتو نگه را بتماشا هوس افتاد
شماره ٢١٧: گر جنونم ناله واری نذر بلبل میکند
شماره ٢١٨: گر چنین اشکم زشرم پرگناهی میرود
شماره ٢١٩: گر چنین بخت نگون عبرت کمین پیدا شود
شماره ٢٢٠: گر خاک نشینان علم افراخته باشند
شماره ٢٢١: گر خیال گردش چشم توام رهبر شود
شماره ٢٢٢: گرد عجزم خوش خرامان سرفرازم کرده اند
شماره ٢٢٣: گرد مرا تحیر صبح جنون سبق کرد
شماره ٢٢٤: گردد گر نشد زمن نارسا بلند
شماره ٢٢٥: گر شور مستیم کند اندیشه گردباد
شماره ٢٢٦: گر شوق براهت قدمی پیش برارد
شماره ٢٢٧: گر شوق پی مطلب نایاب نگیرد
شماره ٢٢٨: گر طمع دست طلب وا میکند
شماره ٢٢٩: گرفتار رسوم اندیشه آرام کم دارد
شماره ٢٣٠: گر کمال اختیار خواهم کرد
شماره ٢٣١: گر ناله من پرتو اندیشه دواند
شماره ٢٣٢: گر نه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود
شماره ٢٣٣: گره برشته ساز نفس خوش آنکه نبندد
شماره ٢٣٤: کس طاقت آن لمعه رخسار ندارد
شماره ٢٣٥: کسی از التفات چشم خوبان کام بردارد
شماره ٢٣٦: کسیکه چون مژه عبرت دلیل روشنش افتد
شماره ٢٣٧: کسیکه نیک و بد هوشیار و مست بپوشد
شماره ٢٣٨: کسی معنی بحر فهمیده باشد
شماره ٢٣٩: کلاه هر که فلک بر سماک می فگند
شماره ٢٤٠: گل بسر جام بکف آن چمن آئین آمد
شماره ٢٤١: گل نکرد آهی که بر ما خنجر قاتل نشد
شماره ٢٤٢: گلهای آن تبسم باغ فلک ندارد
شماره ٢٤٣: کم نیست صحبت دل گر مرد زن نماند
شماره ٢٤٤: کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد
شماره ٢٤٥: کو جنون تا عقده هوش از سر ما واکند
شماره ٢٤٦: کو رنگ چه بو جلوه یار است ببینید
شماره ٢٤٧: گهی بر سر گهی در دل گهی در دیده جا دارد
شماره ٢٤٨: کسی بآسانی دم آبم میسر میشود
شماره ٢٤٩: کیست از جهد بآن انجمن ناز رسد
شماره ٢٥٠: لاغری آنهمه زین مرحله دورم افگند
شماره ٢٥١: لاله و گل چشمک رمز خزان فهمیده اند
شماره ٢٥٢: لب بی صرفه نوا جهل سبق میباشد
شماره ٢٥٣: لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد
شماره ٢٥٤: لمعه مهرش دمی کاینه تابان کند
شماره ٢٥٥: مارا بدر دل ادب هیچکسی برد
شماره ٢٥٦: ما را که نفس آینه پرداخت باشد
شماره ٢٥٧: ماضی و مستقبل بزم حیرت حال بود
شماره ٢٥٨: مباش غره بسامان این بنا که نریزد
شماره ٢٥٩: مبصران حقیقت که سر بسر هوشند
شماره ٢٦٠: محبت ستمگر نباشد نباشد
شماره ٢٦١: محرم آهنگ دل شو سرمه بر آواز بند
شماره ٢٦٢: محرمان کاثار صنع از عشق پر فن دیده اند
شماره ٢٦٣: محرمانیکه بآهنگ فنا مسروراند
شماره ٢٦٤: محفل هستی بتحریک دلی آراستند
شماره ٢٦٥: محو تسلیمیم اما سجده لغزش مایه بود
شماره ٢٦٦: محو طلبت گردی اگر داشته باشد
شماره ٢٦٧: محو گریبان ادب کی سر بهر سو میزند
شماره ٢٦٨: مخمل و دیبا حجاب هستی رسوا نشد
شماره ٢٦٩: مد بقا کجا بمه وسال میکشد
شماره ٢٧٠: مدعا دل بود اگر نیرنگ امکان ریختند
شماره ٢٧١: مرا این آبرو در عالم پرواز بس باشد
شماره ٢٧٢: مژده ای ذوق وصال آئینه بی زنگار شد
شماره ٢٧٣: مشتاق تو گر نامه بری داشته باشد
شماره ٢٧٤: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگی کند
شماره ٢٧٥: مصوران به هزار انفعال پیوستند
شماره ٢٧٦: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند
شماره ٢٧٧: مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
شماره ٢٧٨: مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند
شماره ٢٧٩: مکتوب شوق هرگز بی نامه بر نباشد
شماره ٢٨٠: مکتوب مقصد ما از بیکسی فغان شد
شماره ٢٨١: مکتوب من بهر که برد باد میبرد
شماره ٢٨٢: مگر با نقش پایت مژده جوشیدنی دارد
شماره ٢٨٣: مگو این نسخه طور معنی یکدست کم دارد
شماره ٢٨٤: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد
شماره ٢٨٥: مگو رند از می و زاهد زتقوی گفتگو دارد
شماره ٢٨٦: مگو صبح طرب در ملک هستی دیر می آید
شماره ٢٨٧: من آن غبارم که حکم نقشم بهیچ آئینه در نگیرد
شماره ٢٨٨: منتظران بهار بوی شگفتن رسید
شماره ٢٨٩: من و حسنیکه هر جا یادش از دل سر برون آرد
شماره ٢٩٠: موج گل بیتو خار را ماند
شماره ٢٩١: موج گوهر طینتان گر شوخی افزون کرده اند
شماره ٢٩٢: موی دماغ جاه و حشم حل نمیشود
شماره ٢٩٣: میل هوس زعافیتم فرد میکند
شماره ٢٩٤: می و نغمه مسلم حوصله ئی که قدح کش گردش سر نشود
شماره ٢٩٥: ناتوانی باز چون شمعم چه افسون میکند
شماره ٢٩٦: ناتوانی در تلاش حرص بهتانم نکرد
شماره ٢٩٧: ناله ام در دل از آغوش اثر می گذرد
شماره ٢٩٨: ناله می افشاند پر در باغ ما بلبل نبود
شماره ٢٩٩: نامم هوس نگین ندارد
شماره ٣٠٠: ناموس عالم عین اندیشه سوا برد
شماره ٣٠١: نتوان بتلاش از غم اسباب برامد
شماره ٣٠٢: نشاط این بهارم بی گل رویت چکار آید
شماره ٣٠٣: نشه دودیست که از آتش می میخیزد
شماره ٣٠٤: نشه گوشه دل از دیر و حرم نمیرسد
شماره ٣٠٥: نشه یاسم غم خمار ندارد
شماره ٣٠٦: نشد آنکه شعله وحشتی بدل فسرده فسون کند
شماره ٣٠٧: نظم امکانی کجا ضبط روانی می کند
درباره نوسخن