" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٨: دل در جسد شبهه عبارت چه نماید

دل در جسد شبهه عبارت چه نماید
آئینه روشن شب تارت چه نماید
خورشیدی و یگذره نسنجید یقینت
هستی بتوزین بیش عیارت چه نماید
زحمت مکش از هیأت افلاک و نجومش
اندیشه تصویر بخارت چه نماید
عالم همه نقش پر طاوس خیال است
اینجا دگر از رنگ بهارت چه نماید
تمثال خیالیکه نه رنگست و نه بویش
گیرم شود آئینه دوچارت چه نماید
با این رم فرصت که نگه بستن چشم است
شرم آینه دار است شرارت چه نماید
بر عالم بی ساخته صنعت نتوان بافت
مهتاب کتان نیست زتارت چه نماید
وضع طلب آئینه آثار صداع است
خمیازه بجز شکل خمارت چه نماید
مقدار جسد فهم کن و سعی معاشش
خاک از تگ و پو غیر غبارت چه نماید
یک غنچه نقاب از چمن دل نگشودی
ای بی بصر آن لاله عذارت چه نماید
گاهی تو و ما گاه من و اوست دلیلت
تحقیق گر این است عبارت چه نماید
(بیدل) بگشاد مژه هیچت ننمودند
تا بستن چشم آخر کارت چه نماید