" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩: دلیل شکوه من سعی نارسا نشود

دلیل شکوه من سعی نارسا نشود
زپا فتادگیم ناله را عصا نشود
زاشک راز محبت بدیده طوفان کرد
دل گداخته آئینه تا کجا نشود
علاج خسته دلیها مجوز طبع درشت
که نرم تا نشود سنگ مومیانشود
بیان اگر همه مصروف خامشی باشد
چه ممکن است که پامال مدعا نشود
زچرب و خشک بهر استخوان سراغی هست
هما وگرنه چرا مایل گدا نشود
به پیری آنکه دل از شوخی هوس برداشت
براستی که خجالت کش عصا نشود
جنون چشم ترا دستگاه شوری نیست
که سرمه در نظرش بالد و صدا نشود
ازین ستمکده سامان رنگ پیدائی
خجالتیست که یارب نصیب ما نشود
بسعی بی اثری آنچنان پرافشان باش
که شبنمت گره خاطر هوا نشود
دل شگفته ندارد سراغ جمعیت
برین گره قدری جهد کن که وا نشود
بدود وهم گر از چرخ بگذرم (بیدل)
دماغ نیستی شعله ام رسا نشود