ززلف و روی و تا دیده ام سیاه و سفید
            بجای دیده پسندیده ام سیاه و سفید
         
        
            زخط و روی تو کاینه فریب نماست
            زشام و صبح چه فهمیده ام سیاه و سفید
         
        
            ازان زمان که بسر گشتگیست نسبت من
            برنگ خامه بسی دیده ام سیاه و سفید
         
        
            مژه به نرگس نیرنگ ساز او می گفت
            غزاله ئی چو تو نشنیده ام سیاه و سفید
         
        
            زبس شرار خیال تو در نظر دارم
            چو داغ پنبه بود دیده ام سیاه و سفید
         
        
            زداغ های دل و اشک چشم تر (بیدل)
            گل بهار جنون چیده ام سیاه و سفید