" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٨: زیر گردون آنچه از کشت تو و من میرسد

زیر گردون آنچه از کشت تو و من میرسد
دانه تا آبد به یش چشم خرمن میرسد
زین نفسهائی که از غیبت مدارا میکنند
غره فرصت مشو سامان رفتن میرسد
انتظار حاصل این باغ پر بی دانشیست
ما ثمر فهمیده ایم و بار بستن میرسد
این من و ما شوخی ساز ندامتهای ماست
خامشی بی پرده چون گردد بشیون میرسد
نور خورشید ازل در عالم موهوم ما
ذره میگردد نمایان تا بروزن میرسد
رفته رفته بدر میگردد هلال ناتوان
سعی چاک جیب ما آخر بدامن میرسد
با فقیران ناز خشکی ننگ تحصیل غناست
چرب و نرمی کن اگر نانت بروغن میرسد
در کمین خلق غافل گر همین صوت و صداست
آخر این کهسار سنگش بر فلاخن میرسد
دعوی دانش بهل از ختم کار آگاه باش
معرفت اینجا بخود هم بعد مردن میرسد
مقصد سعی ترددها همین واماندگیست
هر که هر جا میرسد تا نارسیدن میرسد
زندگی دارد چه مقدار انتظار تیغ مرگ
اندکی تا سرگران شد خم بگردن میرسد
مشت خاکی (بیدل) از تقلید گردون شرم دار
دست قدرت کی باین برج مثمن میرسد