زین شیشه ساعت که مه و سال براورد
گرد عدم فرصت ما بال براورد
عمری زحیا زحمت اوهام کشیدیم
ما را خم دوش مژه حمال براورد
زین وضع پریشان که عرق ریز نمودیم
آئینه ما آب زغربال براورد
چون آبله در خاک ادبگاه محبت
باید سر بی گردن پا مال براورد
جز خارق معکوس مدان ریش و فش شیخ
آدم خری ئی کرد و دم و یال براورد
بر اهل فنا خورده مگیرید که منصور
با گردن دیگر سر اقبال براورد
در صافی دل شبهه تحقیق نهان بود
چون رنگ نماند آینه تمثال براورد
سودیکه من اندوختم از هیچ متاعی
کم نیست که از منت دلال براورد
آهم زرفیقان سفر کرده سراغیست
از جیب من این قافله دنبال براورد
طاوس من از باغ حضور که خبر یافت
گز رنگ من آئینه پر و بال براورد
فریاد که راز تب عشقت بنهفتم
چون شمعم ازین دایره تبخال براورد
تا کی برقم تازه کنم شکوه احباب
خشکی زدماغ قلمم نال برآورد
(بیدل) علم از معنی نازک نتوان شد
موچینی ما را همه جا لال براورد
زین گرد خوان که سیری هیچ آرزو نشد
جز لقمه نخورده فشار گلو نشد
در کشت زار عبرت امکان نکاشتند
تخمی که پایمال غرور نمو نشد
صد اشک و آه رشته بهم تاب داد و رفت
یک بخیه زخم حیرت ما را رفو نشد
در یاد طره ات نفشاندیم بال شوق
کز گرد ما دماغ هوا مشک بو نشد
تا وا نمود آئینه راز شبنمش
گل با دل گداخته ئی روبرو نشد
گر لاله رنگ رز شد و گل گشت عطر بیز
آئینه دار انجمن رنگ و بو نشد
محو هلال گشت مه از شرم سجده اش
آه از جبین ما که در ابرو فرو نشد
شرم طلب بسعی فنا هم زمانرفت
خون شهید ما دیت آبرو نشد
پاک آمدیم و خاک شدیم اینچه ذلت است
انجام کار هیچکس اینجا نکو نشد
در وادئی که جاده منزل خیال اوست
وامانده گی بس است اگر جستجو نشد
سیر بهار غیر تماشای رنگ نیست
ما را کسی ندید که حیران او نشد
در عشق نال گشتن (بیدل) محال نیست
آن کیست دل بزلف بتان بست و مو نشد