" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٠٢: ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند

ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند
بال بر هم میخورد پرواز پیدا میکند
می نهد پیش از سخن گردن به تیغ انفعال
چون قلم هر کس که شرح راز پیدا میکند
پاس ناموی حیا هم نیست آسان داشتن
چون جبین برنم زند غماز پیدا میکند
نور عبرت نیست دل را بیغبار حادثات
از شکست این آینه پراداز پیدا میکند
چون خط پرکار بر انجام میسوزد نفس
تا کسی سر رشته آغاز پیدا میکند
همچو شمع افسانه دعوی مسلسل کرده ئی
این زبان آخر دهان گاز پیدا میکند
چون نگه هر چند در مژگان زدن گم میشویم
حسرت دیدار ما را باز پیدا میکند
تا بود ممکن حدیث پنبه باید گوش کرد
نغمه ها این محفل بی ساز پیدا میکند
نفس کافر را مسلمان کن کمال اینست و بس
سحر چون باطل شود اعجاز پیدا میکند
حسن بی ایجاد عشقی نیست در اقلیم ناز
گل چو موج رنگ زد گلباز پیدا میکند
عجز چون موصول بزم کبریا شد عجز نیست
گر نیاز آنجا رساندی ناز پیدا می کند
پازجوش آبله (بیدل) مقیم دامنست
هر که سامان کرد عجز اعزاز پیدا میکند