" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١١١: سخن زمشق ادب موج گوهرش گیرید

سخن زمشق ادب موج گوهرش گیرید
کم است لغزش خط گر بمسطرش گیرید
ببستن مژه ختم است درس علم و عمل
همین ورق بهم آرید و دفترش گیرید
محیط عشق تلاش دگر نمی خواهد
گره خورید بتسلیم و گوهرش گیرید
همان بجاست خودآرائی دماغ فضول
چو شمع گر همه با هر گلی سرش گیرید
مزاج دون بتکلف غنی نمیگردد
سم است اگر سم خر جمله درزرش گیرید
بوعظ عبرت اگر ممتحن شود توفیق
زخود برامدنی هست منبرش گیرید
گواه دعوی عشق انفعال جرأتهاست
جبین اگر عرق انشاست محضرش گیرید
خیال نیستی آسودگیست پیش از مرگ
سریکه نیست دمی زیر این پرش گیرید
بهارنامه یاران رفته می آرد
گلی که واکند آغوش در برش گیرید
دماغ فرصت اگر قدردان سر دلست
نگه زخانه برون میرود درش گیرید
دمی که فرصت موهوم ما رسد بحساب
شرار هر چه اقل هست اگثرش گیرید
کمال (بیدل) اگر خیمه عروج زند
زخاک یکدو ورق سایه برترش گیرید