شماره ١١٣: سران زنسخه تسلیم باب بردارید
سران زنسخه تسلیم باب بردارید
جبین بخاک نهید انتخاب بردارید
جمال مقصد سعی جهان معاینه است
زنقش پا نفسی گر نقاب بردارید
عمارتی اگر از آب و گل توان برداشت
دل از خیال جهان خراب بردارید
هزار موج در این بحر قاصد هوس است
زنامه همه مهر حباب بردارید
سواد وادی امکان سراب تشنه لبی است
زچشمه سار گداز دل آب بردارید
جنون حکم قضا تیغ بر کف استاده است
سری که نیست بگردن زخواب بردارید
مرا بسایه بخت سیه شکر خوابیست
زخاک من علم آفتاب بردارید
هجوم خنده نم چشم میکند ایجاد
بهر گلی که رسید این گلاب بردارید
کرشمه نگهش از سؤال مستغنی است
نظر بسرمه کنید و جواب بردارید
بجرم کج نظری دور گرد تحقیقم
خط خطاست گر از تیر تاب بردارید
زهستیم غلطی رفته در حساب عدم
مرا چو نقطه شک زین کتاب بردارید
غبار (بیدل) ما را که دستگیر شود
اگر نسیم توان شد صواب بردارید