شور حاجت تا کی از حرص دو دل باید شنید
یکعرق حرف از جبین منفعل باید شنید
نیک و بد سر بر خط تسلیم فرمان قضاست
این صدا از ریزش خون بحل باید شنید
عالمی را سرکشی بر باد غارت داده است
حرف امن از آتش نامشتعل باید شنید
آن خروش صور کز دورت بگوش افتاده است
تا نفس باقیست ما را متصل باید شنید
اطلس افلاک هم زین پیش دریا دم نبود
این زمان طعن لباس از آب و گل باید شنید
غافل از فهم زبان درد بودن شرط نیست
ناله هم هر چند باشد دل کسل باید شنید
مقتضای عجز عجز است از فضولی شرم دار
هر چه گوید عشق در گوشت خجل باید شنید
محرم اسرار خاموشان زبان و گوش نیست
من شکست رنگم آوازم زدل باید شنید
(بیدل) این شور بد و نیکی که تکلیف کریست
پنبه تا در گوش باشد معتدل باید شنید