صدا بدعیش طربخانه دنیا بخشند
نفسی گر بدل سوخته ام جا بخشند
سیر خمخانه کثرت بدماغم زده است
شایدم نشه تحقیق دو بالا بخشند
خون سعی از جگر سنگ چکاند هر جا
طاقتی از دل عشاق بمینا بخشند
آبروئی چو گل آینه بر کف دارم
لاله رویان مگرم رنگ تماشا بخشند
فیض عشاق اگر عام کند رخصت عشق
با خزان پیرهن رنگ زسیما بخشند
شوق بر کسوت ناموس جنون میلرزد
عوض داغ مبادا ید بیضا بخشند
صبح گلزار وفا ناله بی تاثیریست
اثر آن به که بانفاس مسیحا بخشند
نقش نیرنگ دو عالم رقم لوح دل است
همه از ماست گر این آینه بر ما بخشند
از خواهای یک آهنگ ازل هیچ مپرس
حکم سر دادن شوقست اگر پا بخشند
شسته می جوشد ازین بحر خط نسخه موج
جرم ما قابل آن نیست که فردا بخشند
(بیدل) آزادی من در قفس گمنامیست
دام راه است اگر شهرت عنقا بخشند