عشاق گر از سبحه و زنار نویسند
دردسر دلهای گرفتار نویسند
آن معنی تحقیق که تکرار ندارد
بر صفحه زنند آتش و یکبار نویسند
شرح جگر چاک من این کهنه دبیران
هر چند نویسند چه مقدار نویسند
صد جاست قلم خورده مژگان تغافل
آن نامه که خوبان بمن زار نویسند
قاصد بمحبان زتمنا چه رساند
آئینه بیارید که دیدار نویسند
صد عمر ابد دفتر اعجاز گشاید
کز قامت موزون تو رفتار نویسند
امید پیامیست بزلف از دل تنگم
سطری اگر از نقطه گره دار نویسند
زنهاری عجزاند ضعیفان چه توان کرد
بر خاک مگر یکدو الف وار نویسند
بر صفحه بی مطلبیم نقش تعین
کم هم ننوشتند که بسیار نویسند
بگذار که نقش خط پیشانی ما را
بر طاق پریخانه اسرار نویسند
جز ناله اسیران قفس هیچ ندارند
خطی بهوا کاش زمنقار نویسند
حیف است تنزه رقمان قلم عفو
اعمال من از شرم نگونسار نویسند
منشور عذاب ابد است این که پس از مرگ
بر لوح مزارم دل بیمار نویسند
جز سجده نشد از ورق سایه نمودار
زین بیش خط جبهه چه هموار نویسند
تا حشرزمنت بته سنگ بخوابم
گر بر سرمن سایه دیوار نویسند
در روز توان خواند خط جبه (بیدل)
چون شمع همه گر بشب تار نویسند