غافلان چند قبادوزی ادارک کنید
بگریبانی اگر دست رسد چاک کنید
صد نفس بال فشان سوخت بزندانگه خاک
یکسحر سیر پریخانه افلاک کنید
چند باید دهن از خبث بانبارد کس
یکدو روزی نفس سوخته مسواک کنید
صید خلق از نفس ساخته پر بیخردیست
آنقدر رشته متابید که فتراک کنید
دید معنی نشود مایل تحقیق کسان
بینش آنست که در چشم حسد خاک کنید
چشمه خضر درین دشت سراب هوس است
تشنه کامان طلب دیده نمناک کنید
تلخی حادثه قند است بخرسندی طبع
نام افیون گوارا شده تریاک کنید
ساغر آبله ما زادب سرشار است
جاده وادی تسلیم رگ تاک کنید
هیچکس منفعل طینت بیدرد مباد
مژه ئی را بنم آرید و عرق پاک کنید
تانگر دید درین عرصه تشویش هلاک
همچو (بیدل) حذر از کوشش بیباک کنید