غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد
بملک بی خللی خاتم جمی دارد
گذشتن از سر جرأت کمال غیرت ماست
نفس تبسم تیغ تنک دمی دارد
زانفعال مآل طرب مباش ایمن
حذر که خنده این صبح شبنمی دارد
مگر زعالم اضداد بگذری ورنه
بهشت هم بمقابل جهنمی دارد
گر از حقیقت این انجمن خبر گیری
همین غمست که تخمیربی غمی دارد
خطا بگردن مستان نمی توان بستن
طریق بیخبری لغزش کمی دارد
ورق سیه نکنی سرنه پیچی از تسلیم
بهوش باش که خط جبین نمی دارد
زجوش لاله رخان پر کنید آغوشم
بقدر حوصله هر زخم مرهمی دارد
نسیم مژده وصل که میدهد امروز
چو غنچه تنگی از آغوش من رمی دارد
چه رنگها که نبستیم در بهار خیال
طبیعت پر طاوس عالمی دارد
مباش غافل ارشاد گمرهی (بیدل)
جهان غول بهر دشت آدمی دارد