فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد
که قطره ئی بگهر نارسیده سنگ نگردد
صفای جوهر آزادگی مسلم طبعی
که گرد آئینه داران نام و ننگ نگردد
دماغ جاه زتغییر وضع چاره ندارد
همانقدر به بلندی برا که رنگ نگردد
بپاس صحبت یاران زشکوه ضبط نفس کن
که آب آینه اتفاق زنگ نگردد
تلاش کینه کشی نیست در مزاج ضعیفان
پر خزیده ببالین پر خدنگ نگردد
خیال وصل طلب را مده پیام قیامت
که قاصد از غم دوری راه لنگ نگردد
زداغدار محبت مخواه سستی پیمان
بهار اگر گذرد لاله نیمرنگ نگردد
دلیکه که کرد نگاه تو نقشبند خیالش
چه ممکن است نفس گرد کشد فرنگ نگردد
هوس چه صید کند یارب از کمینگه فرصت
اگر چه کاغذ آتش زده پلنگ نگردد
بوهم عمر کسی را که زندگی نفریبد
کند بخضر سلام و دوچار بنگ نگردد
بکین خلق نجو شد عدم سرشت حقیقت
نتیجه پر عنقا خروس جنگ نگردد
جهان رنگ ندارد سر هلاک تو (بیدل)
گشاد چشم چو شمعت اگر نهنگ نگردد