شماره ٢١٥: گر بوی وفا را نفس آئینه نباشد
گر بوی وفا را نفس آئینه نباشد
این داغ دل اولی است که در سینه نباشد
صد عمر ابد هیچ نیرزد بگذشتن
امروز خوشی هست اگر دینه نباشد
لعل تو مبراست زافسون مکیدن
این پسته تر مصرف لوزینه نباشد
تکرار مبندید بر اوراق تجدد
تقویم نفس را خط پارینه نباشد
بر شیخ دکانداری ریش است مسلم
خرس اینهمه سوداگر پشمینه نباشد
زاهد بنظر میکند از دور سیاهی
این صبح قیامت شب آدینه نباشد
لب کم شکند مهر ودیعتکده راز
گر تشنه رسوائی گنجینه نباشد
از دل چو نفس میگذری سخت جنونی است
ای بیخبر این خانه آئینه نباشد
گر حرف وفا سکته فرو شد بتأمل
در رشته الفت گره کینه نباشد
چون صبح اگر یکنفس از خویش برائی
تا بام فلک پیچ و خم زینه نباشد
(بیدل) حذر از آفت پیوند علایق
امید که در دلق تو این پینه نباشد