" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٢٩: گرفتار رسوم اندیشه آرام کم دارد

گرفتار رسوم اندیشه آرام کم دارد
عقاید آنچه دارد خدمت دیر و حرم دارد
دماغ آرمیدن نیست با گل شبنم ما را
درین آئینه گر آبیست چون تمثال رم دارد
ازین صحرای وحشت چون شرر دیگر چه برادرم
همه گر سر توان برداشتن حکم قدم دارد
خرد را از بساط می پرستان نیست جان بردن
که هر ساغر زموج می بکف تیغی علم دارد
نوای خامشان در پرده دود دلست اینجا
نگوئی شمع تنها گریه دارد ناله هم دارد
گسستن سخت دشوار است زنار محبت را
برهمن رشته واری از رگ سنگ صنم دارد
بوقت رخصت یاران تواضع میشود لازم
قد پیراهن بآهنگ وداع عمر خم دارد
اگر مردی در تخفیف اسباب تعلق زن
کز انگشت دگر انگشت نر یک بند کم دارد
بود در طینت بیمغز حفظ گفتگو مشکل
برون ریزد دهانش هر چه انبان در شکم دارد
بغیر از وهم کو سرمایه تا بر نقد خود نازی
همان در کیسه دریاست گر ماهی درم دارد
زخاک شور نتوان بیش ازین حاصل طمع کردن
بحسرت هم اگر جان میدهد ممسک کرم دارد
خموشی ربط آهنگ جنونم نگسلد (بیدل)
زساز دل مشو غافل طپیدن زیر و بم دارد