" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٣٢: گر نه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود

گر نه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود
شش جهت اجزای بی شیرازگی دفتر شود
گر مثالی پرده بردارد زبخت تیره ام
صفحه آئینه ماتم خانه جوهر شود
چند بفریبد بحیرت شوخ بیباک مرا
نسخه آئینه یارب چون دلم ابتر شود
چرب ونرمی آبیار دستگاه فطرت است
شعله چون با موم الفت یافت روشنتر شود
یک عرق نم کن غبار هرزه گرد خویش را
بعد ازین آن به که پروازت قفس پرور شود
خواب راحت شعله را در پرده خاکستر است
گر غبار جستجوها بشکنی بستر شود
ما سبک روحان زنیرنگ تعلق فارغیم
عکس ما را حیرت آئینه بال و پر شود
در گلستانی که رنگ نقش پایت ریختند
بال طاوس از خجالت حلقه ساز در شود
عالمی از خود تهی کردیم و کاهشها بجاست
پهلوی ما ناتوانان تا کجا لاغر شود
یکدو ساعت بیش نتوان داد عرض اعتبار
قطره ما ژاله می بندد اگر گوهر شود
مقصدم چون شمع ازین محفل سجود نیستیست
سر بزیر پا نهم کاین یک قدم ره سر شود
عالمی (بیدل) بیابان مرگ ذوق آگهیست
معرفت غول ره است اما کرا باور شود