کو رنگ چه بو جلوه یار است ببینید
گل نیست همان لاله عذار است ببینید
زین برگ گلی چند که آئینه رنگ اند
آن دست که بیرون نگار است ببینید
آفاق بعرض اثر خویش اسیر است
صیاد همین گرد شکار است ببینید
بر صفحه آتش زده عمر منازید
فرصت چقدر سبحه شمار است ببینید
این دشت که جولانگه صد رنگ تمناست
ای آبله پایان همه خار است ببینید
خون گرمی عشق آئینه پرداز بهار است
کو غنچه چه گل بوس و کنار است ببینید
یکسجده نه پیمود طلب بی عرق شرم
پیشانی ما آبله دار است ببینید
آن رنگ کز اندیشه برون است خیالش
دیگر نتوان دید بهار است ببینید
عمریست تماشاکده شوخی نازیم
آئینه ما با که دوچار است ببینید
(بیدل) زنفس آینه ام یاس خروشست
کای دیده و ران اینچه غبار است ببینید