محبت ستمگر نباشد نباشد
وفا زحمت آور نباشد نباشد
دل جمع مهریست بر گنج اقبال
اگر کیسه پر زر نباشد نباشد
شکوهی که دارد جهان قناعت
بخاقان و قیصر نباشد نباشد
دلی میگدازم بصد جوش مستی
میم گر بساغر نباشد نباشد
در افسردنم خفته پرواز عنقا
چو رنگم اگر پر نباشد نباشد
هوس جوهر تربیت نیست همت
فلک سفله پرور نباشد نباشد
چه حرف است لغزش برفتار معنی
خطی گر بمسطر نباشد نباشد
بجائی که باشد عروج حقیقت
اگر چرخ و اختر نباشد نباشد
چنان باش فارغ زبار تعلق
که بر دوش اگر سر نباشد نباشد
یقینی که از شبهه دور بینی
لب یار کوثر نباشد نباشد
بخویش آشنا شو چه واجب چه ممکن
عرض را که جوهر نباشد نباشد
پیامیست این اعتبارات هستی
که هر جا پیمبر نباشد نباشد
ازان آستان خواه مطلوب همت
که چیزی بران در نباشد نباشد
زاعداد خلق آنچه وامیشماری
اگر واحد اکثر نباشد نباشد
اثر نامدار است زآئینه مگذر
گرفتم سکندر نباشد نباشد
چه دنیا چه عقبی خیال است (بیدل)
تو باش این و آن گر نباشد نباشد