" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٦٩: مد بقا کجا بمه وسال میکشد

مد بقا کجا بمه وسال میکشد
نقاش رنگ هرچه کشد بال میکشد
واماندگی بقافله اعتبار نیست
پیش است هرچه شمع زدنبال میکشد
نگسستنی است رشته آمال زیر چرخ
چندین کلاوه مغزل این زال میکشد
سنگ همه بخفت فرسودگی کم است
قنطار رفته رفته بمثقال میکشد
از ریش وفش مپرس که تا قید زندگیست
زاهد غم سلاسل و اغلال میکشد
خشکی بطبع خلق ز شعر ترم نماند
فطرت هنوز از قلمم نال میکشد
تشویش خوب و زشت جهان جرم آگهیست
صیقل بدوش آئینه تمثال میکشد
موقع شناس محفل آداب حسن باش
ننگ خط است مو که سر از خال میکشد
بی مایه غنا نتوان شد حریف فقر
ادبار نیز همت اقبال میکشد
(بیدل) تلاش گرم رو وادی جنون
تب میکند گر آبله تبخال میکشد