مشتاق تو گر نامه بری داشته باشد
چون اشک هم از خود سفری داشته باشد
از آتش حرمان کف خاکستر داغیست
گر شام امیدم سحری داشته باشد
چون شمع بود سر بدم تیغ سپردن
گر نخل مرادم ثمری داشته باشد
آئینه مقابل نکنی با نفس من
آه است مبادا اثری داشته باشد
غیر از عرق شرم مقابل نپسندد
هستی اگر آئینه گری داشته باشد
عمریست که ما کمشدگان گرم سراغیم
شاید کسی از ما خبری داشته باشد
آرایش چندین چمن آغوش بهار است
هر سینه که یک زخم دری داشته باشد
ای اهل خرد منکر اسرار مباشید
دیوانه ما هم هنری داشته باشد
ما محو خیالیم ز دیدار مپرسید
سامان نگه دیده وری داشته باشد
مفت طرب ما چمن ساده دلیها
گر حسن بآئینه سری داشته باشد
امید ز عاشق نکند قطع تعلق
گر آه ندارد جگری داشته باشد
(بیدل) دل افسرده بعالم نتوان یافت
هر سنگ که بینی شرری داشته باشد