" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩٣: میل هوس زعافیتم فرد میکند

میل هوس زعافیتم فرد میکند
گر بشکنم کلاه دلم درد می کند
تسلیم تحفه ایست که طبعم بر اهل ذوق
چون میوه رسیده ره آورد می کند
خال زیاد تخته خاک اختراع کیست
دل را خیال مهره این نرد می کند
پر در تلاش خرمی این چمن مباش
افراط آب چهره گل زرد می کند
رم می خورد زسایه غیرت فسردگی
تمثال مرد آئینه را مرد می کند
از می حذر کنید که این دشمن حیا
کاری که از ادب نتوان کرد می کند
چینی علاج تشنگی حرص جاه نیست
آب سفال دل زهوس سرد می کند
زنگار اگر نه پرده ناموس راز اوست
آئینه را خیال که شبگرد می کند
عزم فنا بشیشه ساعت نهفته ایم
(بیدل) بپرده رفتن ما کرد می کند