" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٧: نوبهار است و جهان سیر چمن ها دارد

نوبهار است و جهان سیر چمن ها دارد
وضع دیوانه ما نیز تماشا دارد
دل اگر صاف شد از زخم زبان ایمن باش
دامن آینه از خار چه پروا دارد
اثر ناله عشاق زهر ساز مخواه
این نوائی است که در پرده دل جا دارد
ادب عشق اگر مانع شوخی نشود
خاک ما مرهم ناسور ثریا دارد
هیچکس رمز سو بدای دل ما نشگافت
نفس سوخته لاله معما دارد
عالم از هرزه دوی اینهمه بر ما تنگ است
گرد ما گر شکند دامن صحرا دارد
کفر و دین مانع تحقیق نگاهان نشود
سیل هر سو گذرد راه بدریا دارد
صد چمن لاله و گل زد قدح ناز بسنگ
قمری از سر و همان گردن مینا دارد
بطواف در دل کوش که آئینه مهر
جوهر بینش اگر دارد از آنجا دارد
وحشت ریگ روان صیقل این آئینه است
که بصحرای جنون آبله هم پا دارد
موبمو حسرت نیرنگ تماشای توئیم
شمع سامان نگه در همه اعضا دارد
(بیدل) از حیرت آئینه ما هیچ مپرس
نشه جوهر تحقیق اثرها دارد