" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٧: نیرنگ امل گل بقا بود

نیرنگ امل گل بقا بود
امید بهار مدعا بود
کس محرم اعتبار ما نیست
آئینه ما خیال ما بود
حیرت همه جا ترانه سوز است
آئینه و عکس یک نوا بود
شادم که شهید بیکسم را
خندیدن زخم خون بها بود
خونی که نریختم بپایت
پامال تحیر حنا بود
آنرنگ که آشکار جستیم
در پرده غنچه حیا بود
دل نیز نشد دلیل تحقیق
آئینه بعکس آشنا بود
گر محرم جلوه ات نگشتیم
جرم نگه ضعیف ما بود
فریاد که سعی بسمل ما
چون کوشش موج نارسا بود
گلریزی اشک بوی خون داشت
این سبحه زخاک کربلا بود
بر حرف هوس بیان هستی
دخلی که نداشتم بجا بود
(بیدل) زسر مراد دنیا
برخواست کسیکه بی عصا بود