هر چند بحق قرب تو مقدور نباشد
بر درد دلی گر برسی دور نباشد
آثار غرور انجمن آرای شکست است
چینی طرب مجلس فغفور نباشد
بر شیشه قلقل هوس ما مگذارید
آن پنبه که مغز سر منصور نباشد
پیغام وفا در گره سعی هلاک است
غمنامه ما جز به پر مور نباشد
ای مست قناعت مگشا کف بدعا هم
تا دست تو خمیازه مخمور نباشد
از بست و گشاد در تحقیق میندیش
چشم و مژه سهلست دلت کور نباشد
یاران غم دم سردی ایام ندارند
باید خنکیهای تو کافور نباشد
بگذر زمقامات و خیالات فضولی
داغ «ارنی » جز بسر طور نباشد
در وادی تحقیق چه حرف است سیاهی
گر حایل بینائی ما نور نباشد
نقد دل و پا مزد تردد چه خیال است
این آبله سر بر کف مزدور نباشد
ما سوختگان برهمن قشقه شمعیم
در دیر وفا صندل و سندور نباشد
بر هم زدن الفت دلها مپسندید
دکان حلب خوشه انگور نباشد
(بیدل) زشر و شور تعلق بجنون زن
کو خانه زنجیر تو معمور نباشد