" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٥: هر که انجام غرور من و ما می بیند

هر که انجام غرور من و ما می بیند
بر فلک نیز همان در ته پا می بیند
شش جهت آینه عرض صواب است اما
چشمت از کوردلی سهو و خطا می بیند
چشم بر حلقه دروازه رحمت دارد
خویش را هر که بتسلیم دو تا می بیند
نکنی جرائت کاریکه نباید کردن
گر شوی اینقدر آگه که خدا می بیند
زندگانی چه و آسودگی عمر کدام
صبح ما عرض غباری بهوا می بیند
شمع وار آینه راستی از دست مده
کور هم پیش و پس خود بعصا می بیند
جای رحم است گر آزاده مقید گردد
آب در کسوت آئینه چها می بیند
بلبل ما چکد گر نشود محو خروش
از رگ گل همه محراب دعا می بیند
به که ما نیز چو شبنم عرقی آب شویم
کان گلستان حیا جانب ما می بیند
همه ماضی است کجا حال و کدام استقبال
دیده هر سو نگرد رو بقفا می بیند
بسکه کاهیده ام از درد تمنا (بیدل)
موی دارد بنظر هر که مرا می بیند