" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧١: هوس تعین خواجگی به نیاز بنده نمیرسد

هوس تعین خواجگی به نیاز بنده نمیرسد
رگ گردنی که علم کنی بسر فگنده نمیرسد
زطنین غلغله مگس بفلک رسیده پر هوس
همه سوست بادبروت و بس که بپشم کنده نمیرسد
ز ریاض انس چه بو برد سگ و خوک عالم هرزه تگ
که بغیر حسرت مزبله بدماغ گنده نمیرسد
پی قطع الفت این و آن مددی بروی تنک رسان
که بتیغ تا نزنی فسان بدم برنده نمیرسد
زهوس قماشی سیم و زر بجنون قبای حیا مدر
که تکلفات لباسها بحضور ژنده نمیرسد
همه راست ناز شگفتنی همه جاست عیش دمیدنی
من ازین چمن بچه گل رسم که لبم بخنده نمیرسد
مگر از فنا رسد آرزو بصفای آینه مشربی
که خراش تخته زندگی زنفس برنده نمیرسد
بعروج منظر کبریا نرسیده گرد تلاش ما
تو زسجده بال ادب گشا بفلک پرنده نمیرسد
به پناه زخم محبتی من (بیدل) ایمنم از تعب
که دوباره زحمت جا نکنی بنگین کنده نمیرسد