" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٨٠: یاران درین بیابان از ما اثر مجوئید

یاران درین بیابان از ما اثر مجوئید
گم کشتگی سراغیم ما را دگر مجوئید
رنگی کرین چمن جست با هیچکس نه پیوست
گرد خرام فرصت ار هر گذر مجوئید
خفت زکفه ما معراج بیوقاریست
خود سبخ انفعال ایم سنگ از شرر مجوئید
در پیری از سر حرص مشکل بود گذشتن
زین تیغ زنگ فرسود آب اینقدر مجوئید
پا را جدا زدامن تمکین چه احتمال است
در خانه آنچه گم شد بیرون در مجوئید
رنگ پریده ئی هست فرصت کمین وحشت
پرواز مقصد ما زین بال و پر مجوئید
بیدستگاه تحقیق پوچ است ناز فطرت
گر مغز معنی ئی نیست جز مو بسر مجوئید
عقل و دلائل علم پامال برق عشق اند
شب را بشمع و مشعل پیش سحر مجوئید
چون شمع شرم مقصد بر خاک دوخت مژگان
سر رفته رفته باشد زین بیشتر مجوئید
هر جا نفس فروماند بر دل فتاد بارش
گم گشتن پی موج جز در گهر مجوئید
جائیکه یاس (بیدل) نالد زبینوائی
نم از مژه مخواهید آه از جگر مجوئید