" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٨١: یاران چو صبح قیمت وحشت گران کنید

یاران چو صبح قیمت وحشت گران کنید
دامان چیده را بتصنع دکان کنید
جهد دگر بقوت ترک طلب کجاست
کاری کز آرزو نگشاید همان کنید
معراج سعی مرد همین استقامت است
لنگی است هر قدر هوس نردبان کنید
بی حرف و صوت معنی تحقیق روشن است
آینه خود از نظر خود نهان کنید
توفیق فکر خویش بهر کس نمیدهند
گر جیب نیست رو بسوی آسمان کنید
نقص و کمال پست و بلند جهان یکی است
نقش جبین و نقس قدم امتحان کنید
مزد تلاش علم و عمل خجلت است و بس
از عالم کرم طلب رایگان کنید
عالم همه به نیک و بد خود مقابل است
آینه را زحسن ادب مهربان کنید
چون شمع گر به معنی راحت رسیدن است
درس نشستن پی زانو روان کنید
پهلوی لاغری که قناعت نشان دهد
در نقش بوریای تجرد نهان کنید
از شیشه دل آنچه تراود غنیمت است
قلقل اگر نماند ترنگی عیان کنید
خورشید در تلافی سودای همت است
گر یک دو دم چو صبح زهستی زیان کنید
روزی دو از نم عرق شرم زندگی
خاکی که باد میبرد آخر گران کنید
در زیر پاست خاک مراد غرور عجز
ایغافلان تلاش همین آستان کنید
هنگامه دل است چه دنیا چه آخرت
(بیدل) شوید و ترک غم این و آن کنید