" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٨٥: یک دو دم هنگامه تشویش مهر کینه بود

یک دو دم هنگامه تشویش مهر کینه بود
هر چه دیدم میهمان خانه آئینه بود
ابتذال باغ امکان رنگ گرندیدن نداشت
هر گلی کامسالم آمد در نظر پارینه بود
منفعل میشد زدنیا هوش اگر میداشت خلق
صبر و حنظل در مذاق گاو و خر لوزینه بود
هیچ شکلی بی هیولی قابل صورت نشد
آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود
امتحان اجناس بازار ریا میداد عرض
ریشها دیدیم با قیمت تر از پشمینه بود
هر کجا دیدیم صحبتهای گرم زاهدان
چون نگاح دختر رز در شب آدینه بود
خاک شد فطرت به پستی لیک مژگان بر نداشت
ورنه از ما تا ببام آسمان یک زینه بود
تخته مشق حوادث کرد ما را عاجزی
زخم دندان بیشتر وقف لب زیرینه بود
در جهان بی تمیزی چاره از تشویش نیست
ما بصد جا منقسم کردیم و دل در سینه بود
آرزوها ماند محو ناز در بزم وصال
پاس ناموس تحیر مهر این گنجینه بود
هر کجا رفتیم (بیدل) درد ما پنهان نماند
خرق درویشی ما لختی از دل پنبه بود