ایقا صد تحقیق زتسلیم مدد گیر
            هر چند رهت تا سر زانوست بلد گیر
         
        
            فرصت اثر کاغذ آتش زده دارد
            چشمی به خیال آب ده و عمر ابد گیر
         
        
            پس از تو گذشت است غبار رم فرصت
            زین مد امل آب بغربال و سبد گیر
         
        
            بیمغزی ازین بحر فتاده است بساحل
            گیرم گهرت آئینه پرداخت زبدگیر
         
        
            خلقی به غبار هوس پوچ نفس سوخت
            چندی تو هم از وهم پی جان و جسد گیر
         
        
            قدرت بجز اخلاق زمردان نپسندد
            گیرائی اگر دست دهد ترک حسد گیر
         
        
            گر تربیت خلق بد و نیک ضروریست
            چون زر سر بیمغز خران زیر لگد گیر
         
        
            ناموس غنا درگرو کسوت فقر است
            گر آب رخ آئینه خواهی بنمد گیر
         
        
            کارت بخود افتاده چه دنیا و چه عقبی
            هر گاه قبول خودی اینها همه رد گیر
         
        
            جز ذات احد نیست چه تشبیه و چه تنزیه
            خواهی صنم ایجاد کن و خواه صمد گیر
         
        
            (بیدل) غم آوارگی دیر و حرم چند
            آن راه که دور از بر خویش است بلد گیر