" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٩: بر خیالی چیده ئیم از دیده تا دل انتظار

بر خیالی چیده ئیم از دیده تا دل انتظار
لیلی این انجمن وهم است و محمل انتظار
تا دل از امید غافل بود تشویشی نبود
ساز استغنای ما را کرد باطل انتظار
هر کرا دیدیم فکری آنسوی تحقیق داشت
بیکرانی رفت ازین دریای ساحل انتظار
از هوس جز ناامیدی با چه پردازد کسی
جست و جو آواره است و پای در گل انتظار
نقش پا هر گامت آغوش دگر وا میکند
ای طلب شرمی که دارد چشم منزل انتظار
قطره ات دریاست گر از وهم گوهر بگذری
عالمی را کرده است از وصل غافل انتظار
چشم واکردیم اما فرصت دیدار کو
بر شرار کاغذ ما بست محمل انتظار
عمرها شد از توقع آبیار عبرتیم
ریشه کشت امل خاکست و حاصل انتظار
بر شبستان خیال وهم و ظن آتش زنید
شمع خاموشست و میسوزد بمحفل انتظار
وعده احسان بمعنی از گدائی نیست کم
بر کرم ظلم است اگر خواهد زسائل انتظار
مرده ایم اما همان صبح قیامت در نظر
این کفن می پرورد در چشم بسمل انتظار
در محبت آرزو را اعتبار دیگر است
این حریفان وصل میخواهند و (بیدل) انتظار