خیال زلف که واکرد راه در زنجیر
که عجز ناله ما کند چاه در زنجیر
بمحفل تو که غیرت ادب پرست حیاست
زجوهر آینه دارد نگاه در زنجیر
چو نرگس تو که مژگان کمند آفت اوست
کسی ندید بلای سیاه در زنجیر
شبی که موج سرشکم بقلب چرخ زند
برد طپیدن سیاره راه در زنجیر
زبسکه حلقه داغم به دل هجوم آورد
طپش بدام وطن کرد آه در زنجیر
بهر شکن که زگیسوی یار می بینم
نشسته است دلی بی گناه در زنجیر
نفس نجسته زدل صور خیز حسرتهاست
صدا که دید به این دستگاه در زنجیر
بدور خط تو آزادگی چه امکان است
شکسته است دو عالم نگاه در زنجیر
بدستگاه سپهرم فریب نتوان داد
شکست ناله مجنون کلاه در زنجیر
چو موج آینه مستیت گرفتاریست
زخود نجسته رهائی مخواه در زنجیر
زریشه دم تسلیم میطپد (بیدل)
نهال گلشن ما تا گیاه در زنجیر